فروغ جاودانه: نگاهی به زندگانی فاطمه زهرا علیها السلام

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : فروغ جاودانه: نگاهی به زندگانی فاطمه زهرا علیها السلام/ جمعی از نویسندگان.

مشخصات نشر : قم: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز پژوهشهای اسلامی، 1384.

مشخصات ظاهری : [4]، 130 ص.: جدول.

فروست : مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما؛ 906.

شابک : 14000 ریال 964-8606-87-0 :

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری.

یادداشت : کتابنامه: ص. [129] - 130؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق.

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- سرگذشتنامه

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- کلمات قصار

شناسه افزوده : صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی

رده بندی کنگره : BP27/2/ف35 1384

رده بندی دیویی : 297/973

شماره کتابشناسی ملی : 2445564

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

فروغ جاودانه نگاهی به زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام

جمعی از نویسندگان

ص: 2

فروغ جاودانه

کد: 906

ناشر و تهیه کننده: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

چاپ: امیران

صحافی: منتظرالمهدی

نوبت چاپ: اول / 1384

شمارگان: 1400

بها: 900 تومان

حق چاپ برای ناشر محفوظ است

نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

پست الکترونیکی: Email: IRC@IRIB.COM

تلفن: 2935803 و 2910602  نمابر: 2933892

شابک: 0-87-8606-964ISBN: 964-8606-87-0 

 

ص: 3

دیباچه

... آن گاه که ستاره وجودت در شبانگاه ظلمانی تاریخ درخشید، آن گاه که آوای غم انگیز فریادت، از ورای قرن ها جهل و تاریکی به گوش جانمان رسید و آن گاه که در مذبح عاشقان خدا، قطره های شمعِ فروزان ایثار و محبتت به دریای بی کران عشق بَدَل گشت، دریافتم که تو فروغ جاودانه ای؛ فروغی که هیچ کفر و ظلمتی، جوش و خروش و نور و فروغش را خاموش نخواهد کرد.

فروغ جاودانه، نوشتاری است کوچک در وصف بانویی بزرگ که قلم را یارای توصیفش نیست. امید آنکه گامی کوتاه در بازشناسیِ وجود یاس عصمت برداشته باشیم و در ایام شهادت و ولادت بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام با برنامه سازان گرامی همراه شویم.

این مجموعه، با همکاری صمیمانه پژوهشگران ارجمند بخش پژوهش خواهران مرکز پژوهش ها و تصحیح و تکمیل جناب حجت الاسلام سید محمدحضرت موسوی فراهم شده است.

انّه ولیّ التوفیق

اداره کل پژوهش

مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

 

ص: 4

پیش گفتار

زندگی پرافتخار و الهام بخش حضرت فاطمه علیهاالسلام، سرمشق زیبا و جامعی برای همه انسان های با ایمان، به ویژه بانوان خداجوست. او در اخلاق و معنویت، خرد و اندیشه، دانش و بینش، آزادگی و شهامت، جمال و کمال و ایمان، سرآمد همه زنان عالَم بود.

او دختر نمونه، همسر نمونه، مادر نمونه و انسان عدالت خواهی است که همه فضیلت طلبان به ویژه دختران و زنان آزادمنش، درس آزادگی و آیین زندگی را از او می آموزند.

او شخصیت و رشد زن را نه در زرق و برق های زندگی و جامه های رنگارنگ، بلکه در بینش و منش مترقی و تربیت فرزندان شایسته برای ساختن جامعه ای آزاد و دنیایی زیبا و آراسته به پاکی جست وجو می کرد.

او با زندگی ساده و سراسر آگاهی و فضیلت خود ثابت کرد که یک زن می تواند همه افتخارهای انسانی را به دست آورد و در همان حال، شیوه زندگی اش سرمشق همگان باشد؛ چنان که امام مهدی(عج)، آن حضرت را سرمشق درخشان و نیکوی خود معرفی کرده است.(1)

 آری، نام پرافتخار او پیوسته با خطوطی زرین بر تارک صفحه های طلایی تاریخ، زینت بخش جهان هستی خواهد بود و کلمات ناتوان، توان بیان ویژگی های زهرا علیهاالسلام را ندارند.

ص: 5


1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403 ه . ق، چ 2، ج 53، ص 180.

نوشتار حاضر تنها انگشت اشاره ای به اقیانوس بی کران فضایل و مناقب آن حضرت، با هدف به کاربستن در برنامه های صدا و سیما است. این مجموعه در هشت فصل تنظیم شده است. امید آنکه با تبیین ویژگی های دخت پیامبر گرامی اسلام، گامی هر چند کوتاه در گسترش فرهنگ ناب اسلامی برداشته باشیم.

 

ص: 6

فصل اول: سیمای فاطمه علیهاالسلام

از ولادت تا شهادت

فاطمه زهرا علیهاالسلام، بانوی بانوان دو جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر پربهای قرآن، همتای امیرمؤمنان علی علیه السلام است.

زادروز: بیستم جمادی الثانی، سال دوم یا پنجم بعثت؛

زادگاه: مکّه معظّمه؛

پدر: محمد مصطفی صلی الله علیه و آله؛

مادر: خدیجه کبری علیهاالسلام؛

همسر: علی مرتضی علیه السلام؛

پسران: امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام؛

دختران: زینب و اُمِّ کلثوم علیهماالسلام؛

زمان شهادت: سیزدهم جمادی الاولی یا سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری؛

آرامگاه: محل نامعلومی در مدینه.

ص: 7

مولود بهشتی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه را بسیار می بوسید. عایشه از این کار تعجب کرد. حضرت فرمود:

 وقتی در شب معراج وارد بهشت شدم، جبرئیل میوه ای بهشتی برایم آورد که از آن خوردم. خلقت فاطمه از آن میوه است و من از فاطمه بوی بهشت استشمام می کنم. هرگاه مشتاق بوی بهشت می شوم، فاطمه را می بویم.(1)

شکل گیری نطفه فاطمه از میوه بهشتی در منابع شیعه و اهل سنت، مشهور است. در برخی روایت ها نیز آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از انعقاد نطفه فاطمه، چهل روز، روزه گرفت و در روز چهلم با غذای بهشتی افطار کرد.(2)

سخن گفتن پیش از ولادت

پس از ازدواج خدیجه با پیامبر، زنان مکّه با خدیجه قطع رابطه کردند. خدیجه از تنهایی احساس ناراحتی می کرد تا اینکه دوران بارداری او فرا رسید. در آن روزها، فاطمه از درون رَحِم مادر با او سخن می گفت و به صبر سفارش می کرد. در یکی از روزها، هنگامی که خدیجه با فرزندش فاطمه گفت وگو می کرد، پیامبر بر او وارد شد و از او پرسید: «با چه کسی سخن می گویی؟» خدیجه پاسخ داد: «جنینی که در رَحِم دارم، با من سخن می گوید و مونس تنهایی من است».

ص: 8


1- محب الدین طبری، ذخائر العقبی، مصر، مکتبة القدسی، 1356، ص 36.
2- بحارالانوار، ج 16، ص 78.

پیامبر فرمود: «ای خدیجه! جبرئیل اکنون به من خبر می دهد که این فرزند، دختر است و امامان پاک از نسل او پدیدار خواهند گشت و آنان جانشینان من در زمین خواهند بود».(1)

یادآوری می شود ماجرای سخن گفتن فاطمه با خدیجه در رحم مادر، در برخی از کتاب های اهل سنت نیز نقل شده است.(2)

 ولادت فاطمه

هنگام ولادت فاطمه علیهاالسلام فرا رسید و زنان قریش به یاری خدیجه نیامدند. به فرمان خداوند، چهار زن از زنان بزرگ بهشت (ساره، همسر حضرت ابراهیم علیه السلام؛ آسیه، همسر فرعون؛ مریم، مادر عیسی علیه السلام؛ کلثوم، خواهر حضرت موسی علیه السلام) بر بالین خدیجه ظاهر شدند و او را یاری کردند. فاطمه، پاک، پا به دنیا نهاد. در این هنگام، گروهی از حوریان بهشتی بر بالین فاطمه ظاهر شدند و او را با آب کوثر شست وشو دادند و در پارچه ای سفید پیچیدند. ناگاه فاطمه به سخن آمد و گفت: «شهادت می دهم که خدایی جز پروردگار یگانه نیست و شهادت می دهم که پدرم، سرور پیامبران و شوهرم، سرور امامان و فرزندانم، سرور و بزرگان امت اسلامند.» سپس بر حوریان سلام کرد و آنان به فاطمه لبخند زدند.(3)

ص: 9


1- محمد بن علی صدوق، امالی، تهران، کتابچی، 1376 ش، ص 253.
2- ذخائر العقبی، ص 45؛ شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودّة، قم، مکتبة البصیرتی، ص 198.
3- امالی، ص 253؛ ینابیع المودّة، ص 198 با کمی تفاوت.

فرزندان پیامبر از خدیجه علیهاالسلام

حضرت خدیجه، چهار دختر به نام های فاطمه، اُمِّ کلثوم، رُقیّه و زینب و دو پسر به نام عبدالله و قاسم داشت که هر دو پسر در کودکی از دنیا رفتند. امام باقر علیه السلام می فرماید:

آن گاه که فاطمه ولادت یافت، خداوند متعال به فرشته ای چنین امر کرد: زبان محمد را به سخن بازگشای تا نام دختر خود را «فاطمه» برگزیند.(1)

بر اساس روایت های بسیار، راز این نام را در جدایی فاطمه و فرزندان و  دوستدارانش از آتش دوزخ می یابیم، چنان که در روایتی آمده است:

انَّما سُمِّیَتْ فاطمةُ، فاطمةَ، لاَنَّ اللّهَ - عَزَّوجَل - فَطَمَها وَ مَن اَحَبَّها مِنَ النّار.(2)

همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد؛ زیرا وی و دوستدارانش از آتش جدا شده اند.

نام ها و لقب های مبارک حضرت فاطمه علیهاالسلام

اشاره

جنبه های گسترده وجود پرفیض فاطمه، ایشان را شایسته نام ها و لقب های نورانی بسیاری کرده است که مفاهیم اخلاقی و تربیتی هر یک، آگاهی بخش و سازنده امت است. در بیانی از امام صادق علیه السلام، این اسامی به این ترتیب بیان شده است: «فاطمه، صدّیقه، مُبارکه، طاهره، زَکیّه، راضیه، مرضیّه،

ص: 10


1- بحارالانوار، ج 43، ص 3.
2- احمد صادقی اردستانی، فاطمه، الگوی زن مسلمان، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1374، چ 2، ص 45؛ محمد بن علی صدوق، علل الشرایع، مترجم: جواد ذهنی، قم، مؤمنین، 1380، ج 1، صص 582، 584 و 586؛ ینابیع المودّة، ص 193.

محدَّثه و زهرا».(1)

«صدّیقه اش» نامیده اند؛ زیرا صداقت، ویژگی همیشگی ایشان در زندگی بود، چنان که از عایشه چنین نقل شده است: «هرگز کسی را راست گوتر از فاطمه علیهاالسلام به جز پدرش ندیده ام».(2)

«مبارکه» نام گرفت؛ چرا که فاطمه، منشأ خیر و فراوانی نسل پیامبر بود. از زهرای اطهر علیهاالسلام و اولاد وی، نسل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنان فزونی یافت که تعدادشان از شماره بیرون است و این برکت تا قیامت نیز ادامه خواهد یافت.

«طاهره»، لقب دیگر ایشان است که گواه طهارت بانوی اسلام از هرگونه ناپاکی، گناه و پلیدی است. خداوند در آیه: «إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا؛ همانا خدا می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر ]بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» (احزاب: 33) که به «آیه تطهیر» مشهور است، به پاکی فاطمه علیهاالسلام، پدر، همسر و فرزندانش گواهی داده است.

«زکیّه» به یک معنا، از تهذیب روح و پاکی نفس ایشان حکایت می کند و گویای تعالی مقام انسانی اوست و به معنای دیگر، نمایانگر برکاتی است که از آن وجود مقدّس جوشیده است.

مقام رضایت زهرا علیهاالسلام در برابر تقدیرها و خواست حکیمانه خداوندی

ص: 11


1- محمد بن علی صدوق، خصال، تهران، مکتبة الصدوق، 1348، ج 2، ص 414؛ بحارالانوار، ج 43، ص 10؛ فاطمه، الگوی زن مسلمان، ص 46.
2- فاطمه، الگوی زن مسلمان، صص 5 و 6 ؛ بحارالانوار، ج 43، ص 84 .

- که ایشان را مشمول آیه «یا اَیَّتُها النَّفسُ المُطمئِنَّةُ ارْجِعی اِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرضِیَةً؛ ای نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد.» (فجر: 27 و 28) کرده - نامی چون «راضیه» را شایسته مقامش ساخته است.

ایمان خالصانه و مجاهدت فاطمه علیهاالسلام در انجام دادن اَعمال عبادی، رعایت حقوق دیگران، اَدای تکلیف الهی و اجتماعی، ایشان را به درجه عالی «مرضیّین» رسانده بود، به گونه ای که پروردگار عالمیان و رسول خدا و مؤمنان از او راضی و خشنود بودند و به همین سبب، او را «مرضیّه» نیز می خواندند.

فاطمه، «محدِّثه» بود؛ زیرا در رَحِم مادر با وی سخن می گفت و محدَّثه بود؛ چرا که فرشتگان آسمان به میهمانی اش روانه می شدند و همچون مریم - دختر عمران - با او سخن می گفتند. در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین آمده است:

فاطمه را «محدَّثه» نامیدند؛ زیرا فرشتگان آسمان بر ایشان فرود می آمدند و با ایشان گفت وگو می کردند، همان گونه که مریم - دختر عمران - را مخاطب قرار داده اند. پس فرشتگان به ایشان گفتند: ای فاطمه! خدا تو را انتخاب کرده و از همه زنان عالم پاک تر قرار داده است.(1)

 او را «زهرا» می گفتند؛ زیرا آن گاه که خداوند ایشان را با قدرت و عظمتش آفرید، نور آن بانوی بزرگ، آسمان ها و زمین را روشن ساخت، به گونه ای که چشم فرشتگان را خیره کرد و آنان را در برابر این بزرگی و

ص: 12


1- بحارالانوار، ج 43، ص 78؛ علل الشرایع، ج 1، ص 594؛ فاطمه، الگوی زن مسلمان، صص 52 و 53.

روشنی به سجده افکند.(1) در روایتی دیگر، امام صادق علیه السلام فرموده است:

او «زهرا» نامیده شد؛ زیرا هر گاه در محرابش به عبادت می ایستاد، نورش بر اهل آسمان پرتو می افکند، چنان که نور ستارگان بر اهل زمین پرتو می افکند.(2)

برخی نیز درخشش چهره حضرت را مسمّای نام زهرا دانسته اند.(3)

و بالاخره او را فاطمه نامیده اند؛ زیرا خدای عزّ و جلّ، او و دوستانش را از آتش دوزخ برگرفته است.(4)

با استفاده از روایت ها می توان به نام های دیگر حضرت چون: حِصان، حُرّه، عَذْراء، بَتول، حَوْراء، مریم کبری، منصوره و انسیه نیز اشاره کرد که هر یک، نشانی از دریای بی کران وجود حضرت زهرا علیهاالسلام هستند.

این مفاهیم ارزشمند به ما می آموزد که صداقت و راستی «صدّیقه» را به خاطر بسپاریم و رشد و برکت «مبارکه» و پاکی «طاهره» را پیوسته در نظر داشته باشیم. تزکیه و تهذیب «زکیّه» را شیوه زندگی سازیم؛ خشنودی خداوند و رضایت خلق خدا را در سایه «راضیه» و «مرضیّه» هرگز فراموش نکنیم؛ زمینه دریافت انوار و الطاف الهی را به برکت «محدّثه» در نهاد

ص: 13


1- فاطمه، الگوی زن مسلمان، ص 57؛ علل الشرایع، ج 1، صص 586 و 587.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 12؛ علل الشرائع، ج 1، ص 590؛ عبدالرسول شریعتمداری، نخبة البیان فی تفضیل سیدة النسوان، بی جا، بی نا، بی تا.
3- رشید الدین محمد بن علی ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، علامه، ج 3، صص 110 - 111.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 15.

خویش فراهم کنیم و فاطمه را الگوی  کامل خویشتن قرار دهیم.(1)

کودکی فاطمه علیهاالسلام

فاطمه علیهاالسلام در خانه بزرگ ترین انسان هستی پرورش یافت. پدرش، محمد مصطفی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و پیام آور تکامل و تعالی الهی بشر بود. مادرش نیز خدیجه، بانوی بزرگ و نخستین زنِ مسلمان تاریخ بود. فاطمه از همان کودکی در مکتب وحی به تحصیل دانش پرداخت. پدرش - برترین معلم بشر - نور وحی را بر فاطمه می افکند و قلب پاک را مالامال حقایق الهی می کرد. گوش رازآشنای فاطمه، رازها را می شنید و از لب های پرمهر پدر، تفسیر هستی می آموخت. پدرش برترین شیوه های تربیتی را در پرورش او به کار می بست. او را - و حتی دست هایش را - می بوسید و می فرمود: «فاطمه پاره تن من است».

از همان آغاز، محیط برای او الهام بخش مقاومت راستین موحّدان بود. روزهای کودکی فاطمه زهرا علیهاالسلام با اوج بحران ها و شکنجه ها هم زمان بود. هر لحظه خبری تازه از شکنجه یاران پیامبر می رسید: خبر شهادت سمیّه و یاسر، خبر تازیانه زدن بر پشت بِلال حبشی و گاه حتی صدای ناله شکنجه شدگان به گوش می رسید که اینها قلب مهربان فاطمه علیهاالسلام را به درد می آورد. گاه تهدیدها و آزارها به طور مستقیم متوجه پیامبر و خانواده اش بود. دشمنان سنگ دل، خاک یا خاکستر بر سر مبارک پیامبر می پاشیدند. گاه در حجر اسماعیل اجتماع داشتند و به بت ها سوگند می خوردند که هرجا

ص: 14


1- فاطمه، الگوی زن مسلمان، ص 59.

«محمّد» را پیدا کنند، او را به قتل برسانند. هنگامی که فاطمه علیهاالسلام این گونه خبرها را می شنید، به اطلاع پدر می رسانید تا بیشتر از خود مراقبت کند.

روزی پیامبر در مسجدالحرام در سجده بود که ابوجهل شماری از اراذل را تحریک کرد تا شکمبه گوسفندی را آوردند و بر سر حضرت افکندند. سپس ابوجهل و اطرافیانش با صدای بلند خندیدند و پیامبر را مسخره کردند.

 بعضی از یاران حضرت، منظره را دیدند، ولی توانایی دفاع نداشتند. هنگامی که این خبر به گوش دختر کوچکش، فاطمه علیهاالسلامرسید، به سرعت به مسجدالحرام آمد و با شجاعت ویژه ای که داشت، پدر را یاری رساند و ابوجهل و یارانش را با شمشیر زبان، مجازات و نفرین کرد.(1)

در شعب ابی طالب

شکنجه ها طاقت فرسا بود، هرچند هرگز توان زدودن ایمان و استقامت مؤمنان را نداشت. مشرکان در سال هفتم بعثت، پیمان محاصره اقتصادی را امضا کردند و پیامبر و یاران و خاندانش مجبور شدند به «شعب ابی طالب» پناهنده شوند.(2)

ص: 15


1- ناصر مکارم شیرازی، زندگانی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، مشهد، انجمن محبان الفاطمهس، 1371، چ 4، ص 41، به نقل از: صحیح بخاری، ج 5 ، ص 8 .
2- محمد قاسم نصیر پور، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1372، ج 2، ص 33؛ عبدالملک ابن هشام، سیرة النبویة، مصر، مطبعة المصطفی الحلبی، 1355، ج 1، ص 376؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ طبری بیروت، مؤسسة الاعلمی، ج 2، ص 74.

در شعب، اتاق ها و سایه بان های مناسب زندگی وجود نداشت. در گرمای تابستان، آتش بر سرشان می بارید و در سرمای زمستان برخود می لرزیدند و حتی لباس و تن پوش مناسبی در اختیار نداشتند. آذوقه با دشواری فراوان تهیه می شد. گاه یک دانه خرما را چند تن بر دهان می گذاردند و اندکی می مکیدند تا مختصر رمقی بگیرند. فریاد کودکان از گرسنگی بلند بود.(1)

سه سال از سال های کودکی فاطمه در این شرایط سخت و جانکاه گذشت. او در سنگلاخ های دره ابوطالب، شکیبایی و مقاومت را فرا گرفت. فریاد کودکان  گرسنه را می شنید و خود نیز طعم گرسنگی را می چشید.

مرگ مادر

سرانجام با امداد خداوند و خورده شدن متن قرارداد محاصره اقتصادی به وسیله موریانه ها، محاصره اقتصادی پایان یافت و مسلمانان به خانه هایشان بازگشتند(2) و شادکامی نمودار گشت، ولی دو حادثه دردناک، قلب مبارک فاطمه علیهاالسلام را آزرده ساخت. ابتدا ابوطالب، حامی بزرگ پیامبر از جهان رخت بربست و به فاصله کوتاهی، مادر عزیزش، خدیجه علیهاالسلام. این دو حادثه به قدری غم انگیز بود که آن سال را «عام الحزن» (سال اندوه) نام

ص: 16


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 33؛ سیرة النبویة، ج 2، ص 17.
2- زندگانی فاطمه زهراس، ص 33؛ احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبی، نجف، مطبعة الحیدریة، 1394، چ 4، ج 2، صص 26 و 27.

نهادند.(1)

فاطمه در فراق مادر می سوخت و به یاد او اشک می ریخت. پیامبر برای جبران فراق مادر، روز به روز بر محبت به فاطمه می افزود. شب ها تا فاطمه را نمی بوسید، به خواب نمی رفت و بوسه پدر بود که به فاطمه آرامش می داد.(2)

شاید هیچ کدام از حوادث تلخ و ناگوار زندگی، به اندازه مرگ مادر برای فاطمه مصیبت بار و غم انگیز نبود، او در فراق مادر چنان می سوخت و غمگین بود که خدا برای آرامش قلب کوچکش، پیام تسلیت فرستاد. آن گاه که پیامبر می خواست پیکر بی جان خدیجه را دفن کند، کنار قبرش آمد و پیش از به خاک سپاری او، به قبرش فرود آمد. فاطمه که دامان پدر را گرفته بود و دور او می گشت، پرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بی پاسخ  گذاشت. او به سوی دیگران رفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را گرفت. در این هنگام، جبرئیل فرود آمد و به پیامبر خبر داد: «پروردگارت به شما فرمان می دهد که سلام ما را به فاطمه برسان و به او بگو مادرش، خدیجه اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خدا است... .» پیامبر نیز فاطمه را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او

ص: 17


1- زندگانی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 34؛ سیرة النبویة، ج 2، ص 57؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 30.
2- محمد مقیمی، فاطمه زهرا علیهاالسلام، بنیان گذار مکتب اعتراض، تهران، سعدی، ص 47.

رسانید.(1)

پس از رحلت ابوطالب و خدیجه، سختی ها بر پیامبر صلی الله علیه و آله شدت یافت و آزار دشمنان بیشتر شد. گاه سنگش می زدند و خون آلودش می کردند. گاهی به چهره مبارکش خاک می پاشیدند و ناسزا می گفتند و در این میان مهم ترین حامی پیامبر، فاطمه علیهاالسلام بود.

روزی مردی از قریش بر سر مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله خاک ریخت. آن حضرت با سر و لباس خاک آلود وارد خانه شد. دخترش برخاست و در حالی که خاک را از سر و صورت و لباس پدر پاک می کرد، می گریست. پیامبر فرمود: «دخترم گریه نکن، خداوند پشتیبان پدر توست».(2)

وقتی مشرکان پیامبر را آزار می دادند و خبر به فاطمه علیهاالسلام می رسید، او به سرعت برای حمایت پدر از خانه بیرون می رفت. این وقایع زمانی اتفاق می افتاد که فاطمه علیهاالسلام تنها حدود هشت سال از عمر مبارکش می گذشت.

 هجرت فاطمه علیهاالسلام

پس از هجرت پیامبر به مدینه، علی علیه السلام، مادرش - فاطمه بنت اسد علیهاالسلام - ، فاطمه دختر پیامبر و فاطمه دختر زبیر را در هجرت به مدینه همراهی کرد. در این هجرت خطرناک که هر لحظه بیم حمله دشمنان

ص: 18


1- سید محمدکاظم قزوینی، فاطمة الزهرا علیهاالسلام؛ از ولادت تا شهادت، مترجم: علی کرمی، قم، مرتضی، 1380، ص 176؛ بحارالانوار، ج 43، ص 28؛ یعقوبی در تاریخ خود ج 2، صص 29 و 30 این قضیّه را نیز به طور خلاصه نقل کرده است.
2- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 35؛ سیرة النبویة، ج 2، ص 58؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 80 .

می رفت، فاطمه مسیر طولانی 468 کیلومتری مکه به مدینه را زیر آفتاب سوزان پیمود و در مدینه به پدرش پیوست.(1)

ازدواج فاطمه علیهاالسلام

فاطمه علیهاالسلام به دلیل شخصیت ممتاز و ارجمندش، خواستگارانِ مهمی داشت، ولی هیچ کس جز علی علیه السلام همتای او نبود. علی بن ابی طالب علیه السلام که یکی از خواستگاران مهم حضرت زهرا علیهاالسلام بود، می فرماید: ابوبکر و عمر پیش من آمده و گفتند: ای کاش محضر رسول خدا می رفتی و از فاطمه خواستگاری می کردی؟ من نزد آن حضرت آمدم. حضرت چون مرا دید، خندید و فرمود: یا علی! مقصودت از این آمدن چیست؟ گفتم: یا رسول اللّه، من پسرعموی شما هستم، در اسلام سابقه دارم و شما را یاری، و در راه خدا جهاد کرده ام.

فرمود: یا علی، درست گفتی، تو بالاتر از اینها هستی. گفتم: یا رسول الله، از شما درخواست ازدواج با فاطمه را دارم. فرمود: یا علی پیش از تو کسانی از فاطمه خواستگاری کرده اند و در همه موارد، فاطمه اظهار کراهت کرده است، ولی تو منتظر باش تا بازگردم. رسول اللّه صلی الله علیه و آله به اتاق فاطمه رفت. فاطمه به  پا خاست، ردای حضرت را گرفت و کفشش را بیرون آورد و آب وضو تهیه کرد، حضرت وضو گرفت. سپس فاطمه پاهای آن حضرت

ص: 19


1- همان، ص 36؛ سیرة النبویة، ج 2، ص 138؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 106؛ احمد بن یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.

را شست و نشست.

سپس پیامبر فرمود: فاطمه عزیزم! پاسخ داد: لبّیک لبّیک یا رسول الله! فرمود: علی بن ابی طالب کسی است که قرابت و فضل و اسلام او را شناخته ای. من از پروردگارم خواسته ام تو را به بهترین و محبوب ترین خلقش تزویج کند. علی از تو خواستگاری می کند، نظرت چیست؟

فاطمه ساکت شد، ولی روی برنگردانید و رسول اللّه صلی الله علیه و آله در چهره اش نارضایتی احساس نکرد. آن گاه برخاست و گفت: اللّه اکبر، سکوت فاطمه نشان دهنده رضای او است.

در این هنگام، جبرئیل نازل شد که: یا رسول اللّه! فاطمه را به علی تزویج کن. خدا فاطمه را برای علی و علی را برای فاطمه پسندیده است.(1)

در روایت دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود، جبرئیل بر من نازل شد و گفت:

محمد! خدا تو را از میان مخلوقاتش برگزید و به رسالت انتخاب کرد و علی را برادر و وزیر تو قرار داد. دخترت فاطمه را به ازدواج او درآور؛ چرا که این مجلس عقد در آسمان ها در حضور فرشتگان برگزار گردیده است. یا علی! جبرئیل به آسمان نرفته بود که درِ خانه ما را کوبیدی.(2)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سوی خدا مأمور بود تا دختر ارجمندش، فاطمه علیهاالسلام را به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآورد و دستور خدا را درباره این

ص: 20


1- سید علی اکبر قرشی، خاندان وحی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371، ص 102.
2- بحارالانوار، ج 43، صص 127 و 128؛ محمدباقر مجلسی، تاریخ چهارده معصوم جلاء العیون، ص 207؛ فاطمه زهرا علیهاالسلام ، بنیان گذار مکتب اعتراض، ص 65 .

پیوند مبارک اجرا کند؛ زیرا هیچ کس جز علی علیه السلام همتای فاطمه علیهاالسلام نبود و لیاقت همسری او را  نداشت. پیامبر فرموده است:

مردانی از قریش مرا سرزنش کردند که ما فاطمه را از تو خواستگاری کردیم، ولی تو او را به ازدواج علی درآوردی. به خدا سوگند، من او را تزویج نکردم، بلکه جبرئیل، او را به ازدواج علی درآورد، آن زمان که بر من نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند بزرگ می فرماید: اگر علی را نمی آفریدم، برای دخترت فاطمه، هم شأنی در زمین یافت نمی شد.(1)

بالاخره پیامبر به خواسته علی علیه السلام پاسخ مثبت داد و فاطمه را به عقد او درآورد. سپس دست علی را گرفت و فرمود: برخیز به نام خدا و بگو: «عَلی بَرَکَةِ اللّه وَ ما شَاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللّهِ تَوَکَّلْتُ عَلی اللّه؛ با برکت و خواست خدا و نیروی الهی این کار را انجام دادم و بر خدا توکل کردم.» پس از آن علی را در کنار فاطمه نشانید و گفت:

پروردگارا! تو می دانی که علی و فاطمه علیهاالسلام، محبوب ترین خلق تو نزد من هستند. پس آن دو را دوست بدار و ذریّه آنها را مبارک گردان و از جانب خویش برایشان حافظ و نگهبانی قرار بده و من از تو می خواهم علی و فاطمه و ذریّه آنها را از شر شیطان رانده شده پناه دهی و حفظ کنی.(2)

ص: 21


1- نخبة البیان، ص 246؛ بحارالانوار، ج 43، ص 92؛ جمله آخر روایت در ینابیع المودة، ص 177 نیز نقل شده است.
2- خاندان وحی، ص 103.

مهریه فاطمه علیهاالسلام

به گفته بسیاری از تاریخ نگاران، مهریه حضرت فاطمه علیهاالسلام حدود 500 درهم بود که آن هم از فروش زره حضرت علی علیه السلام به دستور پیامبر تهیّه شد،(1) ولی برخی تاریخ نویسان درباره مهریه زهرا علیهاالسلام سخن دیگری گفته اند.

 دختر ارجمند پیامبر هنگامی که شنید پدر گران مایه اش پس از رضایت او، وی را به ازدواج علی علیه السلام درآورده و مهریه بسیار اندکی برای او معین کرده است، گفت: «ای پیامبر خدا! دختران مردم عادی نیز همین گونه ازدواج می کنند و مهریه آنان از همین درهم ها و دینارهای دنیوی است. پس فرق ما و آنان چیست؟ من از شما می خواهم که این مهریّه دنیوی و مادی را به شوی گران قدرم، علی علیه السلام بازگردانی و خود از خدا بخواهی مهریه مرا شفاعت گناهکاران امت قرار دهد».

پس از این خواسته فاطمه علیهاالسلام بود که فرشته وحی فرود آمد و کاغذی حریر با خود آورد که در آن نوشته شده بود: «خداوند مهریّه فاطمه را شفاعت گناهکاران امت پدرش قرار داد».(2)

ص: 22


1- ذخائر العقبی، صص 27 و 28؛ زندگانی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 51؛ ینابیع المودة، ص 196.
2- فاطمه الزَهرا علیهاالسلام از ولادت تا شهادت، ص 208؛ زندگانی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 51، به نقل از: اخبار الدول، ص 88 ؛ در امالی شیخ طوسی ص 280 نیز به این مطلب اشاره شده است.

جهیزیه فاطمه علیهاالسلام

وقتی حضرت زهرا علیهاالسلام به عقد علی علیه السلام درآمد و افتخار همسری او را به دست آورد، بنا شد علی بن ابی طالب علیه السلام زره خویش را بفروشد و برای فاطمه علیهاالسلام جهیزیه تهیه کند. بنابراین، علی علیه السلام زره را فروخت و قیمت آن را به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله تقدیم کرد.

ایشان مقداری از آن پول را برداشت و به مؤذن خود، بلال داد و فرمود: برای فاطمه عطر تهیه کن. سپس دو دست خویش را از آن پول ها پر کرد و به ابی بکر داد و فرمود: برای فاطمه آنچه از لباس و وسایل منزل لازم است، بخر. عمار، یاسر و چند نفر را نیز به همراه او فرستاد.

 همگی به بازار مدینه آمدند و وسایلی را که لازم بود، با صلاحدید ابوبکر خریدند. خریدشان بدین قرار بود: «پیراهنی به 7 درهم، خماری (چارقد بزرگ) به چهار درهم، یک قطیفه سیاه بافت خیبر، یک صندلی که وسط آن را با لیف خرما بافته بودند، دو تشک از کتان مصری که یکی با لیف خرما و دیگری را با پشم گوسفند پر کرده بودند، چهار بالش از پوست طائف که با علف «اذخر» پر شده بود، پرده ای از پشم، حصیری بافت شهر هَجَر، یک دستاس، یک کاسه مسی برای خضاب، یک ظرف آب از پوست، کاسه ای برای شیر، یک مشک آب، آفتابه قیراندود، سبویی سبز و لعابی، دو کوزه سفال».(1)

ص: 23


1- زندگانی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، صص 52 و 53.

مراسم عروسی

علی علیه السلام می فرماید: پس از مراسم ازدواج و تهیه جهیزیه، یک ماه گذشت و در این مدت پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز می خواندم و از عروسی فاطمه چیزی نمی گفتم. زنان حضرت گفتند: آیا از رسول خدا نمی خواهی که فاطمه را به خانه ات ببری؟ گفتم: شما از او بخواهید. زنان نزد آن حضرت رفتند. اُمّ ایمن گفت: یا رسول اللّه! اگر خدیجه زنده بود، با عروسی فاطمه شاد می شد. چشم فاطمه را با شوهرش روشن کن و جدایی آن دو را از بین ببر و چشم ما را با این کار روشن ساز. حضرت فرمود: چرا خود علی این درخواست را نکرد؟ انتظار داشتم که علی چنین درخواستی کند. سپس علی علیه السلام می فرماید: گفتم: یا رسول اللّه! شرم مانعم می شد.

سپس حضرت فرمود: از زنان، چه کسی اینجاست؟ اُمّ سلمه گفت: این منم و  این زینب ابن فلانه و ابن فلانه است. فرمود: برای دخترم و پسر عمویم، حجره ای از خانه من آماده کنید. ام سلمه گفت: یا رسول اللّه، کدام حجره را؟ فرمود: حجره خودت را. آن وقت به زنان امر کرد فاطمه را زینت کنند و آنچه لازم است، انجام دهند.

علی علیه السلام می فرماید: آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: غذای خوبی برای خانواده ات آماده کن. گوشت و نان را ما تهیّه می کنیم، خرما و روغن را تو تهیّه کن. من خرما و روغن خریدم. رسول خدا آستین بالا زد. خرما را در روغن می انداخت و گوسفند فربهی برای ما فرستاد که ذبح کردیم و نان بسیاری برای ما تهیّه فرمود.

آن گاه حضرت فرمود: هر که را خواستی، برای ولیمه دعوت کن. من به

ص: 24

مسجد آمدم، مسجد پر از مردم بود. شرمم آمد که گروهی را بخوانم و گروهی را نخوانم. بنابراین، به بلندی رفتم و صدا زدم: «به ولیمه فاطمه بیایید.» مردم چنان زیاد آمدند که از بسیاری آنها و کمی طعام ترسیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله که از واهمه من آگاه شده بود، فرمود: یا علی، از خدا می خواهم که به طعام برکت دهد. همه از طعام خوردند و از آشامیدنی آشامیدند و برای من دعای برکت کردند... .

چون هنگام عصر شد، حضرت به اُمّ سلمه فرمود که فاطمه را بیاورد. صدیقه طاهره چنان حیا می کرد و عرق می ریخت که پایش لغزید و افتاد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدا در دنیا و آخرت، لغزش تو را ببخشاید... . فاطمه زهرا علیهاالسلام نزد رسول اللّه صلی الله علیه و آله ایستاد. حضرت، صورت او را باز کرد تا علی بن ابی طالب او را ببیند. آن وقت دست فاطمه را در دست علی گذاشت و فرمود: علی، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بر تو مبارک باد! فاطمه برای تو بهتر زنی است و ای فاطمه، علی برای تو بهتر  شوهری است. بروید به خانه خود.(1)

بعضی گفته اند: خود حضرت پیامبر و عده ای از فرشتگان آسمان، فاطمه علیهاالسلام را بدرقه کردند و به خانه علی علیه السلام بردند.

ابن عباس می گوید:

ص: 25


1- خاندان وحی، صص 105 و 106، به نقل از: بحارالانوار، ج 43، ص 95 و امالی شیخ طوسی، جزء دوم، صص 38 و 39؛ در کتاب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، صص 53 - 57 نیز این ماجرا به طور مفصل آمده است.

در شبی که فاطمه علیهاالسلام را به خانه علی علیه السلام می بردند، پیامبر پیشاپیش فاطمه حرکت می کرد و جبرئیل از سمت راست، میکائیل از سمت چپ دختر پیامبر و هفتاد هزار ملک به دنبال آن بانوی بزرگ در حرکت بودند [و آن سرور زنان عالم را تا خانه علی بدرقه کردند]، در حالی که فرشتگان آسمانی تا طلوع فجر به تسبیح و تقدیس خدا پرداختند.(1)

به این ترتیب، مراسم عروسی علی و فاطمه علیهاالسلام به بهترین شکل انجام شد و مردم از سفره با برکت و طعام پاکیزه ای که به این مناسبت به دست مبارک پیامبر آماده شده بود، بهره مند شدند. جابر در وصف این مراسم می گوید:

من در مراسم عروسی و ولیمه علی و فاطمه حضور داشتم و هیچ ولیمه ای را پاکیزه تر از آن ندیدم.(2)

در روایت دیگری از اسماء بنت عمیس نقل کرده اند که گفت:

علی علیه السلام در مراسم عروسی فاطمه علیهاالسلام، ولیمه و طعامی آماده کرد که در آن زمان، افضل و بهتر از آن ولیمه وجود نداشت.(3)

 

خانه باصفای فاطمه علیهاالسلام

در جلسه تصمیم گیری برای برگزاری مراسم عروسی فاطمه علیهاالسلام که با حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و برخی زنان آن حضرت و حضرت علی علیه السلام

ص: 26


1- ذخائر العقبی، ص 32؛ ینابیع المودة، ص 197؛ موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام ، ج 1، ص 66.
2- ینابیع المودة، ص 197.
3- ذخائر العقبی، ص 34.

تشکیل گردید، به دستور پیامبر، اتاقی برای علی و زهرا علیهاالسلام آماده شد. تاریخ نویسان در توصیف آن خانه چنین نوشته اند:

«علی علیه السلام کف اتاق را از شن های نرم فرش کرد و چوبی برای آویختن مشک، بر دیوار اتاق نصب کرد. آن گاه کف اتاق را با فرشی که چیزی جز پوست گوسفند نبود، فرش کرد و بالشی از لیف خرما در کنارش قرار داد».(1)

خانه ساده و گِلین فاطمه و علی علیهماالسلام کنار مسجد پیامبر قرار داشت و درِ آن به مسجد باز می شد. از خانه عده ای دیگر از یاران پیامبر نیز دری به مسجد باز بود. روزی پیامبر فرمان داد تمامی درهایی را که به مسجد باز می شد، ببندند و تنها درِ خانه فاطمه را باز بگذارند. وقتی یاران حضرت، دلیل این فرمان را پرسیدند، پیامبر فرمود: «این کار به فرمان خدا انجام شد».(2)

آری، خانه دختر گرامی پیامبر مورد توجه خدا، و عاری از تجمل ها و مظاهر فریبنده دنیایی بود. زندگی علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام چنان ساده، بی آلایش و زیبا بود که خود آن حضرت می فرماید:

من با فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله در حالی ازدواج کردم که فرش زیر پای من و  زهرا چیزی جز پوست گوسفند نبود که شب ها روی آن می خوابیدیم و روزها روی آن، شتر خود را علف می دادیم.(3)

ص: 27


1- فاطمة الزهرا علیهاالسلام، از ولادت تا شهادت، ص 212.
2- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 52، به نقل از: مستدرک حاکم، ج 3، ص 125 و مسند احمد حنبل، ج 1، صص 175 و 330.
3- علی متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، ج 13، ص 682 ؛ ذخائر العقبی، ص 55.

وقتی علی علیه السلام با فاطمه علیهاالسلام ازدواج کرد، خانه شخصی نداشت، بلکه خانه ای که آن دو در آن ساکن شدند، بنابر نقلی، یکی از خانه های حارثه بود که با افتخار و شوق فراوان، در اختیار علی علیه السلام قرار داده شد(1) و بنا بر نقل دیگر، این خانه یکی از حجره های پیامبر و اُمّ سلمه بود که آن زن فداکار به دستور پیامبر برای فاطمه و علی علیهماالسلام آماده کرد و به آن حضرت واگذار شد.(2)

در هر صورت، این حکایت های تاریخی، برای مسلمانان و شیعیان آن حضرت به ویژه نسل امروز، آموزندگی والایی دارد. این بخش از زندگی این دو بزرگوار، به ما می آموزد که نباید به خاطر نداشتن خانه شخصی و امکانات و زرق و برق مادی، از تشکیل زندگی مشترک و ازدواج به موقع، سر باز زد و خود را از مزایای معنوی آن محروم ساخت.

فرزندان فاطمه علیهاالسلام

حاصل ازدواج فاطمه و علی علیهماالسلام، پنج فرزند بود که نامشان چنین است: حسن، حسین، زینب، اُمّ کلثوم و نوزاد پسری به نام محسن که پیش از تولّد به سبب آسیب های وارد شده سقط شد.(3)

ص: 28


1- فاطمه الزهراء علیهاالسلام، از ولادت تا شهادت، ص 211 با تلخیص.
2- خاندان وحی، صص 104 و 105.
3- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 57؛ خاندان وحی؛ ذخائر العقبی، ص 55.

فاطمه علیهاالسلام و درگذشت پدر

 رسول خدا علیهاالسلام و یارانش از سفر حج بازگشتند. چندی نگذشت که ایشان بیمار شد و پس از مدّتی، اندکی بهبود یافت، ولی زهرا اندوهگین بود. حالت وداع در چهره پیامبر موج می زد؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله پایان عمرش را خبر داده بود. در این روزها، پیامبر بارها سفارش فاطمه عزیزش را به یاران کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

فاطمه پاره تن من است؛ هرکس او را بیازارد، مرا آزرده است و هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.(1)

بیماری پیامبر شدت یافت. زمانه، آبستن حادثه تلخی بود. قلب ها گویی گواهی می داد که مسلمانان، پیامبر خود را از دست خواهند داد. فضای خانه پیامبر سرشار از غم بود. فراق، لحظه لحظه نزدیک تر می شد. فاطمه علیهاالسلام در کنار بستر پدر، چهره نورانی و ملکوتی او را می نگریست و اشک می ریخت. پیامبر به فاطمه علیهاالسلام اشاره کرد. فاطمه علیهاالسلام نزدیک پدر شد، سر را بر روی صورت پدر خم کرد و سپس لبخند زد. از او علّت را جویا شدند، فرمود: «تا پدرم زنده است، راز پدرم را فاش نمی کنم». پس از رحلت پدر فرمود: «پدرم به من فرمود: فاطمه جان! تو نخستین کس از اهل بیت من هستی که به من ملحق می شوی، ازاین رو شاد شدم».(2)

ص: 29


1- بحارالانوار، ج 43، ص 39.
2- همان، صص 71 و 72؛ محمد بن حسن، شیخ طوسی، امالی، قم، مکتبة الداوری، ج 2، ص 14؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 136.

آخرین شب

رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین شب زندگی اش، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را نزد خویش خواند. آن شب، پیامبر در گوش فاطمه علیهاالسلامبه تنهایی رازها گفت. سپس پیامبر به علی علیه السلام فرمود:

 اینک هنگامه فراق و جدایی من و تو رسیده است. برادرم! به خدا می سپارمت؛ زیرا لقای پروردگارم را برگزیده ام، ولی گریه و اندوهم برای تو و دخترم فاطمه است؛ چرا که پس از من حقوق شما را ضایع می کنند و بر شما ستم روا می دارند. شما را به خدا می سپارم و خدا هم امانت مرا پذیرفته است.(1)

آخرین لحظه های حیات پیامبر فرا رسید. فرمود: «یا علی! مرا در خانه ام به خاک بسپار و مراسم غسل و کفن و نمازم را برپا کن.»(2) علی سر پیامبر را در دامن گرفته است. فاطمه می گرید. رؤیای فاطمه، داشت تعبیر می شد. در خواب دیده بود که قرآنی در دست دارد و می خواند. ناگاه قرآن از دستش افتاد و مفقود شد. وحشت زده از خواب بیدار شده و خوابش را برای پدر نقل کرده بود. پیامبر فرمود: «نور دیده ام! من آن قرآنم که در خواب دیدی. به زودی از نظرها پنهان می شوم».

ناگهان لب های پیامبر تکان خورد و زمزمه کرد: « من ملاقات با خدای بزرگ را دوست تر دارم.»(3) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دیده از جهان فروبست و به

ص: 30


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ج 22، ص 490.
2- بحارالانوار، ج 22، ص 492.
3- فاطمه زهرا علیهاالسلام، بنیان گذار مکتب اعتراض، ص 145.

ملکوت اعلی پیوست و فاطمه علیهاالسلام را با دنیایی از اندوه تنها گذاشت.

فاطمه علیهاالسلام در سوگ پدر

فاطمه پس از چند روز عزاداری برای پدر، به همراه مردم مدینه بر سر قبر پیامبر حاضر شد و خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

پدرم! پس از تو، به هنگام وحشت و تنهایی، مونسی نمی یابم. کسی نیست که  مرا از اشک ریختن باز دارد. یاوری برای ناتوانی ام نیست. با رحلت تو نزول قرآن و فرود آمدن جبرئیل و میکائیل قطع شد. پدر! پس از تو، اسباب دگرگون گشت و همه درها به روی من بسته شد. از دنیا دل بریدم. تا جان در بدنم هست، در فراق تو خواهم گریست. شوق مرگ و آمدن به نزد تو پایان یافتنی نیست و غم و اندوه من بی انتهاست.(1)

ای پیامبر و ای برگزیده خدا و ای پشت و پناه یتیمان و ناتوانان! کوه ها، وحوش، پرندگان، زمین و آسمان، در مرگت گریستند. منبری که بر آن می نشستی، اکنون پس از خاموشی فروغ تو، در خاموشی، لب فروبسته است.

فاطمه آن گاه به خانه بازگشت و در حالی که می گریست، خطاب به حسنین علیهماالسلام فرمود: «کجا رفت آنکه عزیزتان می داشت و شما را بر دوش خویش حمل می کرد؟ کجا رفت پدرتان؛ همان کسی که بیش از همه شما را دوست می داشت؟»(2)

ص: 31


1- ناسخ التواریخ، ج 4، کتاب دوم، ص 152؛ بحارالانوار، ج 43، صص 175 و 176.
2- حاج شیخ عباس قمی، بیت الاحزان، ج 1، صص 29 و 30؛ خاندان وحی، ص 130؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 136.

- اذان بلال

پس از رحلت پیامبر، بلال دیگر اذان نگفت تا آنکه روزی فاطمه علیهاالسلام فرمود: «دوست دارم صدای مؤذن پدرم را بشنوم.» بلال اذان گفت و فاطمه گریست. همین که جمله «اشهد ان محمدا رسول اللّه» را بر زبان آورد، فاطمه فریادی کشید و بی هوش شد. بلال اذان را قطع کرد. وقتی فاطمه را به هوش آوردند، تقاضا کرد اذان را ادامه دهد. بلال گفت: «بگذار تا ادامه ندهم؛ می ترسم آسیبی به شما رسد» و فاطمه علیهاالسلام نیز پذیرفت.(1)

 

بیت الاحزان کجاست؟

امیدها بر باد رفته بود و غم فراق پیامبر، مظلومیت علی علیه السلام، از دست رفتن حق و ستم ها و مصیبت هایی که بر زهرا علیهاالسلام رفت، روح و پیکر تنها یادگار پیامبر را به شدت آزرده و فرسوده بود. پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله، دیگر لبخندی بر لبان زهرا علیهاالسلام دیده نشد.(2)

کار فاطمه علیهاالسلام روز و شب گریه بود. پس از وفات پدر، آن قدر گریست که دل همسایگان از گریه و ناله اش بی قرار شد. ناله و اشک و آه فاطمه علیهاالسلام، افشاگر ستم ها بود. ازاین رو، عده ای به علی علیه السلام گفتند: «فاطمه علیهاالسلام روز و شب گریه می کند. ما از گریه او آرام نداریم. به زهرا بگو یا

ص: 32


1- بیت الاحزان، ج 1، ص 33؛ بحارالانوار، ج 43، ص 157؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ج 1، صص 297 و 298؛ تاریخ چهارده معصوم، صص 234 و 235.
2- احمد بلاذری، انساب الاشراف، مصر، دارالمعرفة، ج 1، ص 405.

شب گریه کند، روز آرام بگیرد یا روزها بگرید، شب آرام بگیرد».

علی علیه السلام که می خواست همسرش را آرام کند، پیام مردم مدینه را به او رساند. فاطمه علیهاالسلام پاسخ فرمود: «عمر من به آخر رسیده است و در میانشان چندان توقفی ندارم. به خدا سوگند، شب و روز آرام نخواهم گرفت تا آنکه به پدرم، رسول خدا صلی الله علیه و آله ملحق شوم».

فاطمه علیهاالسلام روزها بر سر مزار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می رفت و می گریست. گاهی بر سر مزار شهدای اُحُد می رفت و در آنجا به یاد شهدای صدر اسلام و یاران باوفای پدرش نماز و دعا می خواند و اشک می ریخت. گاه به قبرستان بقیع می رفت و به یاد شهیدان و مسلمانان پاک نهاد به گریه می نشست. علی علیه السلام برای آسایش فاطمه علیهاالسلام از آفتاب سوزان، سایه بانی در بقیع برایش بنا کرد که «بیت الاحزان» نامیده شد. هنگامی که  شب فرا می رسید، علی علیه السلام به آنجا می رفت و فاطمه را با خود باز می گرداند.(1)

غوغای سقیفه

پیامبر از دنیا رفت. علی علیه السلام مشغول غسل و کفن پیامبر بود. در این هنگام، جماعتی در سقیفه گرد آمده بودند تا در مورد جانشین پیامبر تصمیم بگیرند و سرانجام شخصی را به جانشینی برگزیدند.

دیری نپایید که جماعتی به سوی خانه فاطمه به حرکت درآمدند تا از علی علیه السلام برای خلیفه بیعت بگیرند. فاطمه علیهاالسلام اجازه ورود به خانه را نداد.

ص: 33


1- بحارالانوار، ج 43، صص 176 و 177.

آنان به خانه فاطمه هجوم آوردند تا علی را برای بیعت به مسجد ببرند. در این گیرودار، پیکر فاطمه مورد ضرب و جرح قرار گرفت و فرزندش (محسن) سقط گردید و آنچه نباید، رخ داد.(1)

خانه فاطمه علیهاالسلام، خانه وحی بود؛ خانه ای که پیامبر هرگاه می خواست به آن وارد شود، اجازه می گرفت. جبرئیل بدون اجازه وارد آن خانه نمی شد، ولی با کمال تأسف، پس از رحلت پیامبر به خانه او هجوم آوردند و اهل آن را مورد اهانت و تهدید قرار دادند. این حادثه ای نیست که ساخته و پرداخته شیعه باشد؛ چرا که قدیمی ترین و موثّق ترین تاریخ نگاران اهل سنت همچون: «ابن قتیبه»، «بلاذری» و «ابن عبدربه»، این واقعه را نقل کرده اند.(2)

 

مبارزه فاطمه علیهاالسلام

فاطمه زهرا علیهاالسلام با تمام توان برای بازگرداندن حقوق از دست رفته اهل بیت علیهم السلام به مبارزه پرداخت. او با بینشی آگاهانه دریافته بود که در آینده، به سبب انحراف در رهبری، خسارت های سنگینی متوجه اسلام و مسلمانان

ص: 34


1- همان، صص 197 و 198.
2- عبداللّه بن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، مؤسسة الحلبی، بی تا، ج 1، ص 19؛ نساب الاشراف، ج 1، ص 586؛ احمد بن محمد بن عبد ربّه اندلسی، العقد الفرید، مصر، مکتبة النهضة المصریه، 1961، ج 4، صص 259 و 260؛ کتاب مسجدة الثانیة فی الخلفا و تواریخهم در تاریخ طبری، ج 2، ص 443 و شرح نهج البلاغه عبد الحمید ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، 1961، ج 1، ص 586 و ج 2، ص 19 و برخی دیگر از کتاب های معتبر اهل سنت نیز ماجرای هجوم به خانه زهرا علیهاالسلام و هتک حرمت خاندان پیامبر نقل شده است.

خواهد شد و شاید این اندوه و رنج، بیش از تمامی مصیبت ها و ستم هایی که بر او رفته بود، عمق جانش را می گداخت و خرمن امیدش را به خزان غم انگیز بَدَل می ساخت. او دریافته بود که اگر چرخ حادثه این گونه بچرخد، دیری نخواهد پایید که سنت های جاهلیت با نقاب دل فریب مذهب ظاهر خواهد شد. وی به از دست رفتن موقعیت ظاهری اجتماعی علی علیه السلام در مسئله خلافت نمی اندیشید؛ مگر خلافت و مقام ظاهری چه تأثیری در زندگی رفاهی و مادی این خانواده داشت؟

فاطمه علیهاالسلام به امانتی می اندیشید که در غدیر خُم، به علی علیه السلام و خاندانش واگذار شده بود. او نگران ادای امانت و در پی انجام وظیفه شرعی و دینی اش بود و برای بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی اش، از همان روزهای آغازین، مبارزه مسالمت جویانه ای را آغاز کرد.(1)

فدک

در یک منزلیِ خیبر و 140 کیلومتریِ مدینه، روستای سرسبزی به نام «فدک» وجود داشت که اکنون در عربستان به نام «حائط» و «حویط» شناخته می شود. در این روستا، چشمه پرآبی وجود داشت که کشتزارها را سیراب می کرد. در فدک،  عده ای یهودی زندگی می کردند که وقتی خبر پیروزی سپاه اسلام در خیبر به گوششان رسید، هراسیدند و شخصی را برای قرارداد صلح نزد پیامبر فرستادند و فدک را به حضرت واگذار کردند. بر اساس

ص: 35


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، صص 76 و 77.

دستور خداوند، چنین سرزمین هایی جزو اموال پیامبر به شمار می آمد.(1)

بخشش فدک به فاطمه علیهاالسلام

پیامبر، فدک را به فاطمه بخشید، ولی نه بر اساس نورچشمی بودن فاطمه؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از جنگ بنی نضیر، زمین های کشاورزی آنجا را میان مهاجران تقسیم کرد، تا جایی که افراد بی زمین و خانه، دارای زمین و خانه مسکونی شدند، ولی از آن اموال، به علی علیه السلام و بنی هاشم داده نشد، با اینکه اینان در میدان های نبرد همواره پیشتاز بودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله، دیگران را بر خود و وابستگان خود ترجیح می داد و ازاین رو، به علی علیه السلام - بزرگ دلاور تمامی عرصه های نبرد - و خانواده اش چیزی نداد. به فاطمه که مادرش خدیجه در راه اسلام، تمامی ثروت خود را نثار کرده بود، چیزی نداد تا اینکه آیه شریفه وَآتِ ذَا القُربی حَقَّهُ نازل گشت و پیامبر، فدک را به فاطمه بخشید و به این وسیله معاش فقرای بنی هاشم را فراهم ساخت. در حقیقت، خداوند، فدک را به فاطمه عطا کرد.(2)

بخشش فدک به وسیله پیامبر به حضرت زهرا علیهاالسلام، چیزی نیست که تنها شیعه به آن اعتراف داشته باشد، بلکه واقعیتی است که برخی از علمای اهل سنت نیز به آن اعتراف می کنند. خوارزمی به نقل از ابی سعید می گوید:

«چون آیه و آتِ ذی القربی  حقه نازل شد، پیامبر، فاطمه علیهاالسلام را نزد خود فرا

ص: 36


1- همان، ص 79؛ خاندان وحی، ص 115.
2- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 81 ؛ خاندان وحی، ص 116 با کمی تفاوت.

خواند و فدک را به او عطا کرد».(1)

مصارف فدک

فاطمه زهرا علیهاالسلام درآمد فدک را در راه خدا خرج می کرد و به بینوایان، فقرا، ایتام و بنی هاشم می داد و تنها سهم اندکی از درآمد آن را صرف زندگی خانوادگی خود می کرد. فاطمه، ثروت اندوز و رفاه طلب نبود که هنگام دسترسی به ثروت، برای افزایش آن تلاش کند. او مال فناپذیر دنیا را با انفاق در راه خدا جاودانه می ساخت و با وجود داشتن چنین ثروتی، در خانه ای گلین و با وسایلی اندک و بی آلایش زندگی می کرد.(2)

پس از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و پس از ماجرای سقیفه، به فاصله چند روز، فرمان مصادره فدک صادر شد.(3) فاطمه به این موضوع اعتراض کرد و در مسجد خطبه خواند.

فاطمه علیهاالسلام در بستر بیماری

فاطمه علیهاالسلام بر اثر صدمه جسمی و روحی که پس از رحلت پدر بزرگوارش متحمل گشت، سرانجام در بستر بیماری قرار گرفت؛ بستری که سرانجامش شهادت و رهایی از رنج ها و مصیبت های دنیا بود.

آفتاب وجود فاطمه علیهاالسلام در حال غروب بود. فاطمه از «اسماء»، مقداری

ص: 37


1- مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، ص 71.
2- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 82 .
3- همان؛ خاندان وحی، صص 116 و 117؛ شیخ عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، با تعلیقه: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج 4، ص 272.

آب خواست. اسماء از زنان باوفایی بود که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آلهرا تا واپسین لحظه های زندگی اش ترک نگفت و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او بشارت بهشت داده بود.  حضرت با آن آب وضو گرفت و به روایتی، نیکوترین غسل را انجام داد و بسترش را به سمت قبله برگرداند. سپس در بسترش دراز کشید. چشمان اسماء، اُمِّ ایمن و فضّه از گریه سرخ شده بود. همین که امیرالمؤمنین علی علیه السلام از در وارد شد، به بالین فاطمه زهرا علیهاالسلامشتافت و از رنگ چهره اش دریافت که بیش از چند لحظه زنده نخواهد ماند.(1)

فاطمه علیهاالسلام چشم گشود و علی علیه السلام را بر بالین خویش یافت:

- تو هستی یا علی!

- آری، همسر مهربانم!

- می خواهم از تو بپرسم در این چند سال که با تو به سر برده ام، زنی وفادار و راست گو و پاکدامن بوده ام؟

امیرالمؤمنین علی علیه السلام با صدای گریه آلود گفت: «پناه بر خدا! مقام تو، دانش تو، نفس پاک و روح مقدس تو شریف تر از آن است که درباره تو این سخنان به میان بیاید و در رفتار و کردارت در خانه ام، جای هیچ گونه سرزنش نبوده است و نخواهد بود؛ چه سخت است بر من جدایی تو، ولی مرگ امری است حتمی و گریزی از آن نیست. به خدا سوگند، مصیبت رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر من تازه کردی. «اِنّا لِلّه و اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون.» این مصیبتی است که هیچ گاه تسلّی نخواهد یافت. پس از این فاجعه هرگز از فجایع

ص: 38


1- محمد تقی سجادی، سیری کوتاه در زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام، قم، نبوی، 1372، ص 312.

زمانه - هر چه هم دردناک باشد - رنجور نخواهم شد».

امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نتوانست به سخنانش ادامه دهد، بغض گلویش را می فشرد. هر دو، ساعتی گریستند.(1)

 

وصیت های غم انگیز

پس از آنکه اندکی آرام شدند، فاطمه علیهاالسلام دستور داد اتاق را خلوت کنند و محرمانه با علی علیه السلام چنین فرمود:

1. پیش از هر چیز درباره فرزندانم سفارش می کنم. نخستین وصیتم این است که با امامه، دختر خواهرم زینب ازدواج کن؛ چه او فرزندانم را دوست می دارد.

2. برای من تابوتی درست کن؛ زیرا فرشتگان را دیدم که صورت تابوت برای من ساختند. حضرت فرمود: «وصف آن را برای من بیان کن». دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وصفش را بیان کرد و حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام آن را فراهم ساخت.(2)

3. مرا تنها نگذار و بر بالینم بنشین و سوره یاسین تلاوت کن و چون این سوره به پایان رسید، عمر من نیز پایان خواهد یافت.

4. وصیتم این است که جنازه ام را شبانه غسل بده و کفن کن و دور از

ص: 39


1- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قم، مؤمنین، 1382، چ 2، ج 1، ص 301؛ بیت الاحزان، ص 286؛ سیری کوتاه در زندگی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 213.
2- تاریخ چهارده معصوم، ص 277؛ بحارالانوار، ج 43، صص 212 و 213؛ ذخائر العقبی، ص 53 با کمی تفاوت؛ مقتل الحسین، ج 1، صص 81 و 83 .

چشم مردم از زمین بردار و به خاک بسپار. من هرگز راضی نیستم آنان که بر من ستم روا داشتند و حَرَمم را درهم شکستند و به خانه ام تاختند، بر جنازه ام حاضر شوند و در تجهیز و تشییع من شرکت کنند. اینها وصایای من است، آنها را به خاطر بسپار.(1)

به سوی سفر ابدی

فاطمه سکوت کرد و پلک های اشک آلود خود را روی هم گذاشت و علی علیه السلام که  مانند ابر بهاری می گریست، به تلاوت قرآن پرداخت. وقتی سوره یاسین به پایان رسید، نفس های فاطمه هم سنگین شد. در این هنگام، دو بار چشمانش را گشود و دوبار سلام داد:

- «السلام علیک یا جبرائیل؛ سلام بر تو ای جبرئیل»؛

- «السلام علیک یا ملائکةَ ربّی؛ سلام بر شما ای فرشتگان پروردگارم»؛

- «اِلَیْکَ رَبّی لا اِلَی النّار؛ به سوی تو می آیم، ای پروردگارم، نه به سوی آتش».

آن گاه پیکر نحیفش از حرکت ایستاد و روح بزرگش به آسمان ها پر گشود.(2)

مردم مدینه از مرگ فاطمه علیهاالسلام با خبر شدند و زاری کردند و اشک ریختند. زنان بنی هاشم به خانه فاطمه علیهاالسلام آمدند و در سوگ او گریستند.

ص: 40


1- بیت الاحزان، ص 286؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 136، البته بند 3 در این کتاب ذکر نشده است، ولی در بحارالانوار، ج 43، ص 173 آمده است.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 200 با کمی تغییر.

مردان، گرداگرد امیرالمؤمنین علی علیه السلام جمع شدند تا با وی هم دردی کنند. حسنین، همچون مرغان بی بال و پر، زانوی غم بغل گرفته و به یاد مادر از دست رفته شان ناله می کردند.

شهر مدینه یک پارچه غوغا و گریه و ناله شده بود. مردم در انتظار آن بودند که بر جنازه یگانه یادگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نماز بایستند، ولی ابوذر خطاب به آنان گفت: «به خانه هایتان باز گردید که جنازه گُلِ رخشنده پیامبر گرامی پس از این به خاک سپرده می شود» و آنان با شنیدن این سخن پراکنده شدند.(1)

حسنین علیهماالسلام بر بالین مادر شهیده

در نقلی دیگر آمده است پس از وفات فاطمه علیهاالسلام، حسن و حسین علیهماالسلام وارد خانه شدند و سراغ مادرشان را گرفتند. اسماء به آنان گفت، مادرتان مشغول استراحت است. حسن و حسین علیهماالسلام گفتند: «اکنون هنگام استراحت مادر ما نیست.» اسماء به آنان گفت: «عزیزان! مادرتان از دنیا رفت.» حسن و حسین علیهماالسلام روی جنازه مادر  افتادند و آن را می بوسیدند و گریه می کردند.

حسن علیه السلام می گفت: «مادر جان! با من سخن بگو.» حسین علیه السلام می گفت: «مادرجان! من حسین توام؛ قبل از آنکه به خاطر غم فراق تو، روح از بدنم جدا شود، با من سخن بگو!»

یتیمان زهرا علیهاالسلام به سوی مسجد شتافتند تا پدرشان را از مرگ غم انگیز

ص: 41


1- خاندان وحی، ص 131؛ بحارالانوار، ج 43، ص 192؛ بیت الاحزان، صص 291 - 293.

مادر باخبر کنند. وقتی خبر وفات زهرا علیهاالسلام به علی علیه السلام رسید، از شدت اندوه، بی تاب شد و فرمود: «ای دختر پیامبر! تو تسلّی بخش من بودی. پس از تو، از که تسلیت بجویم؟»

قبر پنهان

وقتی صدای شیون یتیمان زهرا علیهاالسلام به گوش مردم مدینه رسید، عده ای از خواص و بنی هاشم به درون خانه رفتند. مردم مدینه نیز بیرون خانه اجتماع کردند و در حالی که به شدّت می گریستند، منتظر بودند جنازه زهرا علیهاالسلامرا از خانه بیرون آورند تا در تشییع جنازه شرکت کنند. ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و گفت: «پراکنده شوید؛ چون تشییع جنازه به تأخیر افتاد.» شبانگاه، علی علیه السلام، پیکر پاک فاطمه علیهاالسلام را غسل داد.(1)

امیرالمونین علی علیه السلام امر فرمود شاخه ای از درخت خرما را افروختند تا بتوانند در تاریکی شب، جنازه را حمل کنند. یک پایه تابوت بر دوش آن حضرت بود و حسنین علیهماالسلام، سلمان، ابوذر، عمّار، مقداد، زبیر و تنی چند از بنی هاشم، آن حضرت را در حمل جنازه کمک می کردند. پس از آن، نماز به جای آورده شد.(2)

علی علیه السلام جایگاه مزار فاطمه را با زمین یکسان ساخت تا مزارش

ص: 42


1- زندگی فاطمه زهرا علیهاالسلام، صص 110 و 111؛ منتهی الآمال، ج 1، صص 302 و 303؛ بحارالانوار، ج 43، ص 292؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ج 8 ، ص 18.
2- سیری کوتاه در زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام، ص 220.

شناخته نشود(1) و به روایتی، صورت چند قبر بنا کرد تا مزار واقعی مشخص نشود.(2) معلوم نیست پیکر فاطمه علیهاالسلام در کجا به خاک سپرده شده است؛ در بقیع یا در جوار مرقد پیامبر؟ نه تنها مرقد مطهر آن بانوی بزرگوار ناپدید است که تاریخ وفاتش نیز به درستی معلوم نیست!

نجوای علی علیه السلام بر مزار فاطمه علیهاالسلام

امیرالمؤمنین علی علیه السلام کنار مرقد زهرا علیهاالسلام نشسته است و ناله ها دارد. محبوب از دست رفته اش زیر خاک آرمیده و خود، تنها بر مزارش در آن تاریکی شب نشسته است و سوز درونی اش را با اشک و آه التیام می بخشد و چنین می فرماید:

ای خاک سرد و نمور که زهرایم را در برگرفته ای، مقدم او را گرامی دار. او که روزگاری روشنی بخش زندگی ام بود، اکنون با تنی تکیده و بدنی کوفته مهمان توست. مبادا بر سینه اش که یک دنیا غم و اندوه در آن نهفته است، سنگینی کنی.

آن گاه به خواندن شعری می پردازد و می فرماید:

دوستان! اکنون که به یاد محبوب پرپر شده ام می افتم، تمام غم های گذشته، همچون لشکری خون خوار، قلبم را آماج تیر قرار می دهند.

 ای دوستانی که در کنار همید، روزگار وصلتان را جدایی خواهد بود و همه چیز در برابر فراق، حقیر و کوچک است.

با از دست دادن فاطمه علیهاالسلام بر من معلوم شد که هیچ دوستی بر جای

ص: 43


1- مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، ص 86.
2- منتهی الآمال، ج 1، ص 304.

نخواهد ماند.(1)

آدمی می خواهد که هیچ گاه دوستش نمیرد، ولی آیا سرانجام زندگی، مرگ نخواهد بود؟

گریزی از مرگ نیست و من نیز به شما خواهم پیوست. وقتی که عمرم به آخر رسد، گریستن بر آن بی فایده است.(2)

درد دل های علی علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سوگ زهرا علیهاالسلام

کلینی، عالم و محدث معروف شیعی (متوفای 328 ه . ق) می نویسد:

پس از در گذشت فاطمه علیهاالسلام، علی علیه السلام او را پنهانی به خاک سپرد و جای قبرش را ناپدید کرد. سپس برخاست و رو به مزار رسول خدا صلی الله علیه و آله کرد و گفت:

«سلام بر تو ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! از من و از دخترت که به دیدار تو آمده و اکنون در کنارت زیر خاک خفته است. خداوند چنین خواسته که او زودتر از دیگران به تو ملحق شود. ای پیامبر خدا! شکیبایی ام از فراق محبوبه ات به پایان رسیده و خویشتن داری ام به خاطر سرور زنان عالم، از دست رفته است. اما چه چاره، جز آنکه به سنت تو، بر مصایب صبر کنم، آن چنان که در مصیبت جدایی ات صبر کردم. من سرت را در آرامگاهت نهادم و تو بر روی سینه من جان دادی. همه از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت. همانا  امانت به صاحبش رسید و ودیعه دریافت گشت و زهرا از دستم گرفته شد.

ای رسول خدا! پس از او آسمان و زمین در منظر نگاهم زشت می نماید، با از دست دادن فاطمه علیهاالسلام بر من معلوم شد که هیچ دوستی بر جای

ص: 44


1- مقتل الحسین، ج 1، ص 84.
2- سیری کوتاه در زندگی فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ص 222.

است، تا خدا مرا در جوارت ساکن گرداند.

غصه ای دارم که از شدتش، دل به خون نشسته است و اندوهی دارم بُهت آور. چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید و میان ما جدایی افکند. تنها به سوی خداوند شکایت می برم. به زودی، دخترت از هم دست شدن امتت بر ربودن حقش به تو خبر خواهد داد. تمام سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه. چه بسا درد دل هایی که چون آتش در سینه اش می جوشید و در دنیا راهی برای گفتن و شرح دادن آن نیافت، او هم اکنون می گوید و خداوند هم داوری می کند و او بهترین داوران است. سلام بر شما، سلامِ وداع کننده ای که نه خشمگین است و نه دلتنگ. اگر بروم، به خاطر دلتنگی ام نیست و اگر بمانم، به خاطر بدگمانی به خدا از آنچه به صابران وعده داده است، نباشد.

آه، آه، صبر، آرام بخش و زیباست و اگر بیم چیرگی ستم کاران نبود، برای همیشه چون معتکفان در اینجا می ماندم و شیون سر می دادم و سیل آسا می گریستم. خدا گواه است که دخترت، پنهان به خاک سپرده می شود، در حالی که حقش غصب شد و از ارثش محروم گشت. با اینکه هنوز، روزی چند از وفاتت نگذشته بود و بر خاطره ها از یادت، غبار کهنگی ننشسته بود. ای رسول خدا! دل را به یاد تو آرام می دارم و درود خدا بر تو و سلام و رضوان خدا بر فاطمه باد».(1)

 

ص: 45


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام ، صص 111 و 112؛ تاریخ چهارده معصوم صص 274 - 276؛ بحارالانوار، ج 43، صص 211 و 212؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، نجف، مطبعة الحیدریه، 1369 ه . ق، صص 47 و 48؛ شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 265.

فصل دوم: درس هایی از شخصیت و زندگانی فاطمه علیهاالسلام

خداگرایی

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از دخترش پرسید: «فاطمه جان! چه حاجتی داری؟ اکنون فرشته وحی در کنار من است و از سوی خدا پیام آورده است تا هرچه بخواهی تحقق پذیرد».

فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی بازداشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم».(1)

حالت های معنوی

در شب ازدواج، امام علی علیه السلام فاطمه علیهاالسلام را گریان و نگران دید. پس به ایشان فرمود: «چرا گریانی؟» فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «در اندیشه حال خویش در هنگام مرگ و  ورود در قبر بودم و به یاد آوردم که امروز از خانه پدرم به خانه شما آمدم و روزی دیگر از اینجا به سوی قبر و آرامگاه خویش و عالم آخرت خواهم رفت. در این آغازین لحظه های زندگی،

ص: 46


1- محمد دشتی، فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، نهج الحیاة، قم، مؤسسة تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1373، چ 6، ص 99، به نقل از: ذبیح اللّه محلاتی، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 105.

چقدر لذت بخش است که به نماز بایستیم و خدا را در این شب عبادت کنیم».(1)

ترس از عذاب دوزخ

وقتی آیه های عذاب بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردید، پیامبر و یاران وی گریستند. زهرا از گریه پدر آگاه شد، علت را پرسید. پیامبر، آیه های عذاب الهی را که تازه نازل شده بود، برای فاطمه تلاوت فرمود. فاطمه از خوف الهی بر زمین افتاد و فرمود: «وای، وای بر کسی که داخل دوزخ می شود».(2)

دانش اندوزی

فاطمه علیهاالسلام از همان آغاز، دانش را از سرچشمه وحی فراگرفت. از پدر خویش به عنوان بهترین معلم، درس انسانیت، اخلاق، توحید و اسلام یاد گرفت. او درس های علمی و عملی زیادی از مکتب پدر و همسر آموخت.

آنچه را فرشتگان الهی از اسرار و دانش ها برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باز می گفتند، علی علیه السلاممی نوشت و فاطمه گرد می آورد که مجموع آنها کتابی

ص: 47


1- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 35؛ نوراللّه تستری، احقاق الحق، تهران، 1391، ج 4، ص 481؛ سید شهاب الدین مرعشی نجفی، ملحقات احقاق الحق، قم، خیام، 1410 ه . ق، چ 1، ج 23، ص 489.
2- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 78؛ بحارالانوار، ج 43، صص 87 و 88؛ سیدهاشم علامه بحرانی، تفسیر برهان، قم، دارالکتب العلمیّه، 1393، ج 2، ص 346.

به نام «مصحف فاطمه» شد.(1)

 امام علی علیه السلام نقل فرموده است:

روزی یکی از زنان مدینه به خدمت زهرا علیهاالسلام رسید و مسائل دینی فراوانی از وی پرسید و پاسخ شنید. در ادامه، خجالت کشید و گفت: «بیش از این نباید شما را به زحمت اندازم.» حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «بازهم بیا و آنچه می خواهی بپرس، آیا اگر به کسی در مقابل حمل یک بار سنگین به پشت بام، صد هزار دینار طلا مزد بدهند، چنین کاری برای او دشواری دارد؟ من هر مسئله ای را که پاسخ می دهم، بیش از فاصله بین زمین و عرشِ خداوند، پاداش معنوی دارم. پس سزاوار است که این کار بر من دشوار نباشد».(2)

ارزشمندی کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت ها و احادیث پیامبر را می آموخت و می نوشت و نگهداری می کرد. روزی که در پی یافتن متن یکی از احادیث پیامبر بود و از گم کردن حدیث ناراحت و نگران بود، فرمود: «ارزش این حدیث نزد من با ارزش حسن و حسین علیهماالسلام برابر است».(3)

ص: 48


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، صص 58 و 59، به نقل از: مکاتیب الرسول، ص 89؛ بحارالانوار، ج 43،ص 80 .
2- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام ، ص 224؛ ملا محسن، کاشانی، محجّة البیضاء، تهران، مکتبة الصدوق، 1339، ج 1، ص 30؛ بحارالانوار، ج 2، ص 3.
3- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 225؛ دلائل الامامة، ص 1؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، تهران، سنایی، ج 1، ص 229.

آموزش دیگران

فاطمه زهرا علیهاالسلام با بیان احکام و معارف اسلام، جامعه و به ویژه زنان را نسبت به  وظایفشان آشنا می ساخت. فضّه، خدمتگزار فاطمه علیهاالسلام - که از شاگردان و پرورش یافتگان فاطمه زهرا علیهاالسلام است - در مدت بیست سال، جز با آیه های قرآنی سخنی نگفت و هرگاه قصد بیان مطلبی را داشت، با آیه ای متناسب از قرآن، منظور خویش را بیان می کرد.(1)

ارزشمندی دعا

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به دخترش فرمود: «دخترم! آیا دوست داری تو را دعایی بیاموزم که هیچ کس آن را نمی خواند، مگر آنکه خواسته های او تحقق پذیرد؟» فاطمه گفت:

«پدر جان! چنین دعایی از دنیا و آنچه در آن است، نزد من محبوب تر است».(2)

همچنین فاطمه به گروهی از زنان فرمود: «بر شما باد به دعا کردن».(3)

دعا برای گناهکاران امت

اسماء، همسر جعفر طیار نقل می کند که در لحظه های پایانی عمر حضرت زهرا علیهاالسلام متوجه آن بانوی بزرگ عالم بودم. ابتدا غسل نمود،

ص: 49


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 59؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 344.
2- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، صص 150 و 151؛ بحارالانوار، ج 92، ص 405.
3- همان، ص 150.

سپس لباس ها را عوض کرد و مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه علیهاالسلام را دیدم که رو به قبله نشسته است و دست ها را به سوی آسمان برآورده است و چنین دعا می کند: «پرودگارا! بزرگا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه های حسن و حسین در فراق من، از تو می خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان  فرزندان مرا ببخشایی».(1)

دعا برای همسایه

آن شب، حسن، فرزند فاطمه علیهاالسلام، به کلمات مادر گوش می داد. رکوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شبِ جمعه زیر نظر داشت. با اینکه کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که این همه درباره مردان و زنان مسلمان دعای خیر می کند و یک یک را نام می برد و از خدای بزرگ برای هر یک از آنها سعادت و رحمت و خیر و برکت می خواهد، برای خودش چه دعایی می کند. شب به دعا برای دیگران سپری شد و صبح فرا رسید. امام حسن علیه السلام به مادرش گفت: «مادرجان! چرا من هر چه گوش کردم، تو برای دیگران دعای خیر کردی و برای خودت یک کلمه دعا نکردی؟» مادر مهربان پاسخ داد: «پسرک عزیزم! اول همسایه، بعد خانه خود».(2)

در اوج حجاب و عفاف

مردی نابینا وارد خانه امام علی علیه السلام شد، پیامبر دید که فاطمه علیهاالسلام

ص: 50


1- همان، ص 148.
2- مرتضی مطهری، داستان راستان، دفتر انتشارات اسلامی. ج 1، ص 89؛ علل الشرایع، ج 1، ص 592.

برخاست، فاصله گرفت و خود را پوشاند. پیامبر فرمود: «دخترم! این مرد نابیناست.» فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «پدر جان؛ اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم و او هر چند نابیناست، ولی بوی زن می شنود.» پیامبر فرمود: «شهادت می دهم که تو پاره تن منی».(1)

ناگفته پیداست که فاطمه آن چنان در اوج حفظ خویش از نامحرم است که حتی پوششْ نداشتن در حضور نابینا را برخلاف کمال وجودی خود می داند؛ هرچند این پوشش بر او واجب نباشد.

 فاطمه علیهاالسلام حفظ حجاب و داشتن عفاف را بهترین صفت برای زن می دانست و می فرمود: «خیر و سعادت برای زنان در این است که نه آنها مردان نامحرم را ببینند و نه مردان نامحرم آنها را مشاهده کنند.»(2) نیز می فرمود: «آن گاه که زن در خانه است، بیش از هر زمان به خدای خویش نزدیک تر است».(3)

حجاب حتی پس از مرگ

فاطمه زهرا علیهاالسلام آن قدر برای حجاب و عفاف خویش و آشکار نشدن حجم بدن در برابر مردان نامحرم اهمیت قائل بود که در روزهای آخر عمر، نگران حمل جنازه خویش بود و به اسماء بنت عُمَیس فرمود: «چرا جنازه زن را روی تخت می گذارند و بالای دست مردان و زنان حمل می شود؟!

ص: 51


1- المناقب آل ابی طالب، ص 380؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص 289؛ بحارالانوار، ج 43، ص 91.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 54.
3- همان، ص 92.

من آشکار شدن حجم بدن زنان برای مردان را قبیح می دانم. حجم بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش دوزخ بپوشاند».

سپس زهرا علیهاالسلام به همسرش امیر مؤمنان علی علیه السلام سفارش کرد: «وصیت می کنم که برای من تابوتی درست کنی تا حجم بدنم پوشیده بماند؛ همان گونه که فرشتگان، شکل آن را به من نشان داده اند».(1)

ساده پوشی

سلمان فارسی می گوید: روزی فاطمه علیهاالسلام را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفت ماندم و با خود گفتم: دختران پادشاه ایران و قیصر روم،  بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربفت به تن می کنند، ولی این دختر رسول خداست که نه چادری گران قیمت بر سردارد و نه لباس های زیبا.

فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «ای سلمان! خداوند بزرگ، لباس های زینتی و تخت های طلایی را برای ما، در روز قیامت ذخیره کرده است».(2)

این کلام، اشاره بدان دارد که مظاهر ناچیز و دل فریب دنیا، فاطمه را نمی فریبد و او به منزلگاه ابدی چشم دارد.

ص: 52


1- همان، صص 89 - 91؛ مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، صص 81 - 83؛ ذخائر العقبی، ص 53؛ کنز العمال، ج 13، ص 687.
2- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 162؛ بحارالانوار، ج 8، ص 203؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 346.

ایثار

عرب تازه مسلمانی در مسجد مدینه از مردم یاری خواست. پیامبر به اصحاب خویش نگریست. سلمان فارسی برخاست تا نیاز آن بیچاره را برطرف سازد. هرجا رفت با دست خالی برگشت. با ناامیدی به سوی مسجد می آمد که چشمش به خانه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام افتاد. با خود گفت: فاطمه و خانه فاطمه علیهاالسلام، سرچشمه نیکوکاری است. درِ خانه را کوبید و داستان عرب مستمند را شرح داد. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «ای سلمان! سوگند به خداوندی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری برگزیده، سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم، حسن و حسین علیهماالسلام از شدّت گرسنگی بی قراری می کردند و خسته و مانده به خواب رفته اند، ولی من نیکی و نیکوکاری را که در خانه مرا کوبیده است، رد نمی کنم». آن گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودی گرو بگذارد و مقداری خرما و جو قرض بگیرد.

سلمان می گوید: «پس از دریافت جو و خرما به طرف خانه فاطمه علیهاالسلام آمدم و گفتم: دختر رسول خدا! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه ات بردار.»  پاسخ داد: «ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام دادیم و هرگز از آن استفاده نخواهیم کرد».(1)

مهمان نوازی

ص: 53


1- همان، ص 132 و 133؛ بحارالانوار، ج 43، صص 72 و 73؛ احقاق الحق، ج 10، صص 318 و 319؛ مقتل الحسین، ج 1، ص 74.

مرد گرسنه ای در مسجد به پا خاست و گفت: «ای مسلمانان! از گرسنگی به تنگ آمده ام، مرا میهمان کنید». پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «چه کسی این مرد را شب مهمان می کند؟» حضرت علی علیه السلام فرمود: «من، یا رسول الله!» کمی بعد وارد خانه شد و از فاطمه علیهاالسلام پرسید: «آیا غذایی در خانه داریم، مهمان گرسنه آورده ام.»

حضرت زهرا علیهاالسلام ایثارگرانه فرمود: «در خانه ما غذایی نیست مگر به اندازه خوراک دختر بچه، ولی امشب گرسنگی را تحمل می کنیم و همین مقدار غذا را به میهمان می بخشیم».(1)

زهد

زهد؛ یعنی جدا شدن از چیزی و رغبت نداشتن به آن. هرچه شوق انسان به آخرت بیشتر شود، زهد او در دنیا بیشتر خواهد شد.

فاطمه زهرا علیهاالسلام که مرتبه والایی از زهد را دارا بود، به سرگرمی های دنیوی به دیده حقارت و خواری می نگریست و قلب مبارکش به دوستی دنیا و آنچه در دنیاست، تعلق نمی یافت.

 به سادگی می توان اساس زهد را نزد فاطمه زهرا علیهاالسلام دریافت؛ زیرا این بانوی بزرگوار، دنیا را خوب می شناخت و به حیات اخروی نیز به روشنی علم داشت. پس تعجبی نخواهد داشت که بدانیم صدیقه طاهره

ص: 54


1- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، صص 131 و 130؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 317؛ بحارالانوار، ج 36، ص 59.

علیهاالسلام در دنیا به مقداری بس اندک قناعت می فرمود و برای خویشتن لذت و فضیلت ایثار و به کمک دیگران شتافتن را انتخاب می کرد. ازاین رو، ثروت و مال در نظرش کم ارزش بود و از خوش گذرانی و غرق شدن در لذت های دنیوی پرهیز داشت.(1)

صداقت

صداقت و درستی، سیره همیشگی حضرت زهرا علیهاالسلام بود. او در گفتار و رفتارش، صادق واقعی و حقیقی بود و در رتبه بالایی از صدق و صفا قرار داشت، عایشه می گوید: «هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش پیامبر ندیدم».(2)

عبادت

فاطمه زهرا علیهاالسلام، دخت برترین عبادتگر است؛ یعنی آن پیامبری که برای عبادت، ساعت های طولانی روی پا می ایستاد تا اینکه خدایش به وی فرمود: «طه ما اَنزَلنا عَلَیکَ القُرآنَ لِتَشقی؛ ای پیامبر! ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا به مشقت بیفتی». (طه: 1 و 2)

باید گفت فاطمه زهرا علیهاالسلام دقیقا معنی و ارزش عبادت را در معرفت نسبت به پروردگار می دانست. پس جای شگفتی نیست که این بزرگوار تا

ص: 55


1- فاطمه الزهرا علیهاالسلام از ولادت تا شهادت، صص 213 و 214.
2- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 341؛ بحارالانوار، ج 43، ص 53.

این حدّ از عبادت لذت ببرد و اظهار فروتنی کند. توگویی که هیچ گاه از قیام و رکوع و  سجود، آزرده نمی شود.(1)

دختر پیامبر همچنان که در زندگی زناشویی، نمونه بود، در اطاعت از پروردگار نیز همین گونه عمل می کرد. این از آن روست که زندگی انسانِ کامل، سراسرش طاعت و بندگی است و روابط خانوادگی نیز در آن، عین عبادت است.

هنگامی که فاطمه از کارهای خانه فراغت می یافت، به عبادت می پرداخت و بخشی از شب را نیز به عبادت مشغول بود. آن قدر نمازهای شب حضرت طولانی می شد و بر روی پاهای مبارکش می ایستاد که پاهایش ورم می کرد. فاطمه علیهاالسلام از ترس خدا در نماز، نفس نفس می زد. حسن بصری (متوفای 110 هجری) می گوید: «هیچ کس در میان امت از نظر زهد و عبادت و پارسایی از فاطمه علیهاالسلام والاتر نبود».(2)

احترام به پدر

هنگامی که پیامبر مسئله خواستگاری علی علیه السلام را با فاطمه در میان گذاشت و نظر او را جویا شد، فاطمه با احترام به پدر فرمود: «به آنچه رضای خدا و رسول در آن است، رضایت دارم. پدرجان! شما از من به

ص: 56


1- فاطمه الزهرا علیهاالسلام از ولادت تا شهادت، ص 221.
2- همان، ص 60؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 341؛ مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، ص 80؛ احقاق الحق، ج 10، ص 260.

اظهار نظر در این مسئله سزاوارتر هستید».(1)

این رفتار فاطمه علیهاالسلام از جایگاه ویژه مقام پدری پیامبر نزد فاطمه نشان دارد و  او به خوبی بر ولایت دل سوزانه پدر آگاه است. ازاین رو، رضایت و موافقت پدرش را مهم می داند.

در روایت دیگر نیز نقل می کنند: «هرگاه پیامبر بر دخترش وارد می شد، فاطمه علیهاالسلام به احترام پدرش تمام قامت می ایستاد و به آن حضرت خوش آمد می گفت و دستان مبارکش را بوسه باران می کرد».(2)

بزرگداشت مقام علی علیه السلام

فاطمه زهرا علیهاالسلام جایگاه والای همسر خویش را نزد خدای تعالی می دانست و همان گونه که یک زن مسلمان به امام خویش احترام می گذارد، به امام خود، علی علیه السلام احترام می گذاشت، بلکه بسی از این فزون تر و فراوان تر؛ زیرا باور داشت که وی به عنوان صاحب ولایت و خلافتِ برتر، امامتِ مطلقه، عزیزترین و محبوب ترین انسان ها نزد رسول خدا، برادر عظیم الشأن و وارث و جانشین آن بزرگوار، صاحب مواهب درخشان و پیشینه ای بس نیکو در اسلام، جایگاه والایی نزد خداوند دارد.

ص: 57


1- همان، صص 9 - 30؛ بحارالانوار، ج 43، ص 99؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 344؛ ملحقات احقاق الحق، ج 23، ص 477.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 25.

با آنچه بیان شد، می توان فضایی را که آن زوج خوشبخت در آن می زیستند، به روشنی تصوّر کرد؛ جوّی که فقر و ناداری نمی توانست به آن صدمه ای برساند و حوادث روزگار توان پریشان کردن آن را نداشت.

در مناقب نقل شده است که علی علیه السلام فرمود:

والله! فاطمه را غضبناک نکردم و وی را در هیچ امری دل چرکین نکردم تا زمانی که خدای تعالی وی را از دنیا برد و او نیز نافرمانی مرا در هیچ کاری نکرد و مرا خشمناک نکرد و هر لحظه که به وی می نگریستم، اندوه از وجودم  رخت برمی بست.(1)

احترام به همسر

پس از ماجرای سقیفه، شیخین برای دلجویی از فاطمه خواستند با وی دیدار کنند. آنان درخواست خود را به آگاهی امیرالمؤمنین علی علیه السلام رساندند. امام علی علیه السلامموضوع را با همسرش در میان نهاد و فرمود:  «منتظر اجازه ورود هستند، نظر شما چیست؟» فاطمه فرمود: «خانه، خانه شماست و من همسر شما هستم. هر آنچه می خواهید انجام دهید».(2)

همسرداری

در نبرد اُحُد که سپاهیان اسلام، آماده رفتن به میدان جهاد در راه خدا

ص: 58


1- فاطمه الزهرا علیهاالسلام از ولادت تا شهادت، صص 181 - 183؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، قم، جامعه مدرسین، 1411، چ 2، صص 353 و 354؛ تاریخ چهارده معصوم، ص 217.
2- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، صص 21 و 22؛ بحارالانوار، ج 43، صص 198 و 203 با اندکی تفاوت؛ تاریخ چهارده معصوم، ص 263.

شدند، عده ای از زنان مدینه خدمت پیامبر رسیدند و گفتند: «یا رسول الله! مردان با شرکت خویش در جهاد به ثواب فراوان و فیض شهادت نایل می شوند. به ما نیز اجازه فرما تا در فریضه جهاد شرکت جوییم.» پیامبر فرمود: «در خانه هایتان بنشینید که جهاد زن، نیکو شوهرداری کردن است».(1)

البته این سخن پیامبر ناظر به شرایط عادی بود و بدان معنی نیست که زن در هر شرایطی خانه نشین باشد؛ زیرا در شرایط ویژه و ضرورت های اجتماعی،  حضور زن در اجتماع از نظر اسلام جایز و بلکه در بعضی موارد مانند جهاد دفاعی، واجب است؛ چه اینکه حضور برخی زنان در جنگ های صدر اسلام و پرستاری شان از مجروحان جنگی نیز خطبه حضرت زینب با حضور امام سجاد علیه السلامدر مجلس ابن زیاد و مجلس یزید، برای بیان حقایق دین و حفظ اسلام بوده و مهم تر از همه، خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام و حضور وی در مسجد پیامبر و اقامه دعوا علیه حکومت وقت در دفاع از اساس دین و ولایت، همه و همه شاهد زنده و گویا بر این مدعاست.

نمونه والای شوهرداری در فاطمه زهرا علیهاالسلام مجسم است. او محیط خانه را چنان ساخته بود که آسایش علی علیه السلام و فرزندانش را فراهم می کرد، بدان حد که هرگاه رنج ها، غم ها، و دشواری ها به آن حضرت فشار می آورد، به سوی خانه می آمد؛ بدان امید که لحظاتی با زهرا علیهاالسلام سخن گوید و دلش آرام گیرد. آری، فاطمه علیهاالسلام مَحرم اسرار علی علیه السلام بود.

فاطمه زهرا علیهاالسلام در دروان زندگی نُه ساله اش با علی علیه السلام، هرگز از آن

ص: 59


1- زندگی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 56، به نقل از: فروع کافی، ج 1، ص 329.

حضرت خواهشی نکرد.

فاطمه علیهاالسلام می فرمود:

«پدرم سفارش کرد که از شوهرت علی علیه السلام هرگز چیزی درخواست نکن، شاید تهیه آن برایش ممکن نباشد و شرم کند.»(1) یا اینکه فرمود: «من از خدای بزرگ شرم و حیا می کنم که از شما چیزی را طلب کنم که برایت مقدور نیست».(2)

 هم دردی در مصیبت های همسر

فاطمه در لحظه های غم بار پایان عمر می گریست. علی علیه السلام پرسید: «چرا گریه می کنی؟» فرمود: «بر مصیبت هایی که پس از من بر تو باریدن خواهد گرفت، می گریم».(3)

همیشه در کنار علی علیه السلام

پس از رحلت پیامبر و روی آوردن مشکلات تازه تر به این خانواده نور،فاطمه علیهاالسلام به شوهرش فرمود: «علی جان! جانم فدای تو و سپر بلای تو، همواره با تو و در کنار تو خواهم بود. اگر تو در خیر و نیکی به سر بری، با تو خواهم زیست یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو

ص: 60


1- همان، صص 56 و 57؛ بحارالانوار، ج 43، ص 31.
2- ینابیع المودّة، ص 199.
3- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 49؛ بحارالانوار، ج 43، ص 218؛ ذخائر العقبی، ص 92.

خواهم بود».(1)

یار همسر در بندگی خداوند

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پس از ازدواج علی و فاطمه علیهماالسلام، از علی علیه السلام پرسید: «فاطمه علیهاالسلام را چگونه یافتی؟» علی علیه السلام فرمود: «خوب یار و یاوری است در اطاعت کردن از خداوند».(2)

عشق به خانه داری

علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام پس از ازدواج، درباره مسئله ترتیب و تقسیم کارهای خانه با  رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشورت کردند و به حضرت گفتند: «یا رسول الله! ما دوست داریم ترتیب و تقسیم کارهای خانه با نظر شما باشد».

پیامبر، کارهای بیرون خانه را بر دوش علی علیه السلام و کارهای داخلی را به عهده زهرا علیهاالسلام گذاشت. علی و زهرا علیهماالسلام از اینکه نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله را در زندگی خود دخالت دادند و ایشان با مهربانی و محبت ویژه از پیشنهاد آنها استقبال کرد، راضی و خرسند بودند. زهرا علیهاالسلام فرمود: «یک دنیا خوشحال شدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا از سر و کار پیدا کردن با

ص: 61


1- همان، ص 148، به نقل از: حائری مازندرانی، کوکب الدری، ج 1، ص 196.
2- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام ، ص 223؛ بحارالانوار، ج 43، ص 113 و 117؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 356.

مردان معاف کرده است».(1)

تربیت فرزند

فاطمه علیهاالسلام در تربیت فرزندان بیشترین تلاش را از خود نشان داد. او با همه وجود کوشید فرزندانی تاریخ ساز و مُصلحِ جامعه بشری تربیت کند. وی به تمامِ معنی به جنبه های گوناگون وجودی فرزندانش توجه داشت و بذر محبت و معرفت خداوند را پیش از هر چیز دیگر در قلب فرزندان خود بارور ساخت.

اهتمام آن حضرت به تربیت اجتماعی فرزندان و نهادینه کردن روحیه مبارزه با ستم در وجود آنان در مطلب کوتاه زیر نمایان است، آن گاه که حضرت فاطمه علیهاالسلامهنگام بازی با امام حسن علیه السلام، در حالی که او را بالا و پایین می انداخت، می فرمود: «مانند پدرت باش، ریسمان از گردن حق بردار و خدای نعمت دهنده را پرستش کن و با دشمنان کینه توز، دوستی مکن».(2)

 

تحمّل فقر

فاطمه علیهاالسلام به پدرش فرمود: «پدرجان! صبح کردیم، در حالی که چیزی در خانه ما نیست تا رفع گرسنگی کنیم و ما در هر حال خدای بزرگ را

ص: 62


1- داستان راستان، ج 2، ص 251؛ بحارالانوار، ج 43، ص 18؛ محمد بن حسین شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1397، چ 4، ج 14، ص 123.
2- فاطمه زهرا علیهاالسلام بانوی نمونه اسلام، ص 124؛ بحارالانوار، ج 43، ص 286.

سپاس گزاریم».(1)

رعایت عدل و انصاف

سلمان می گوید: فاطمه علیهاالسلام را دیدم که با دست های مبارکش آسیاب دستی را می چرخاند. عرض کردم: «ای دختر رسول خدا! خود را این قدر به زحمت مینداز و کارِ خانه را به فضّه واگذار کن.» فاطمه علیهاالسلام فرمود: «پدرم به من سفارش فرمود که کارهای خانه را با فضّه تقسیم کنم؛ یک روز او کار کند و روز دیگر من. امروز نوبت من است».(2)

بهداشت

فاطمه زهرا علیهاالسلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که پس از خوردن غذا با دستی چرب و آلوده بخوابد، هیچ کس جز خودش را سرزنش ننماید».(3)

صبوری در شهادت

هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حوادث دردناک آینده را برای فاطمه بیان

ص: 63


1- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 301؛ بحارالانوار، ج 35، ص 252؛ مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 74.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 28.
3- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 54؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، قم، مکتبة بنی هاشم، 1381 ه . ق، ج 1، ص 554.

می فرمود، به شهادت حسین علیه السلام فرزندش اشاره کرد. فاطمه پرسید: «فرزندم را در کجا شهید می کنند؟» پیامبر فرمود: «در سرزمینی به نام کربلا.» فاطمه فرمود: «ای پدر! در برابر خواسته های خدا تسلیم و راضی ام و به خدا توکل کرده ام».(1)

عشق به شهادت

چون هنگام وفات پیامبر، فاطمه از زبان ایشان شنید که اولین کسی خواهد بود که از خاندان پیامبر به او می پیوندد، لبخندی از شادی بر لبانش نقش بست و بدین گونه عشق خویش را به شهادت و لقای پروردگار آشکار ساخت.(2)

پشتیبان همسر در مبارزه

فاطمه علیهاالسلام در تمام مبارزه های همسرش، شامل مبارزه های سیاسی و جنگ های نظامی، مایه امید و دلگرمی او بود. در غیاب شوهر، خانه و فرزندان او را به خوبی اداره می کرد. با اشتیاق، به انتظار بازگشت شوهر از جنگ می نشست و با تمام توان می کوشید آسایش او را فراهم کند، به گونه ای که وقتی علی علیه السلام برمی گشت و ساعتی را در میان خانواده اش می گذراند، تمام خستگی های حاصل از جنگ، از تن او خارج می شد و با

ص: 64


1- همان، صص 207 و 208؛ بحارالانوار، ج 44، ص 264؛ تفسیر فرات کوفی، تهران، هاتف، 1410 ه . ق، صص 171 و 172.
2- همان، ص 174، برگرفته از: ذخائر العقبی، ص 41.

خیال آسوده، خود را آماده نبردهای آینده می کرد. وقتی علی علیه السلام از جبهه باز می گردد، فاطمه به استقبال او می رود و با روی گشاده و لبخند حاکی از رضایت به او می نگرد. لباس و شمشیر او را می شوید و از حوادث میدان جنگ می پرسد و بدین وسیله نقش خود را در جهاد سرنوشت ساز اسلام و در  تقویت روانیِ شوی مجاهدش ایفا می کند.(1)

نقش آفرینی در نبردهای صدر اسلام

در طول ده سال حکومت پیامبر در مدینه، نبردهای گوناگونی برای مسلمانان روی داد. علی علیه السلام در بسیاری از جنگ ها حضور داشت و به عنوان فرماندهی دلاور انجام وظیفه می کرد که گاه برخی از این مأموریت های رزمی دو یا سه ماه طول می کشید. بنابراین، در دوران مبارزه و جهادِ علی علیه السلام، فاطمه در غیاب آن حضرت، به تنهایی وظیفه سنگین اداره خانه و تربیت فرزندان را بر عهده داشت. این نقش سبب می شد تا علی علیه السلام با خاطری آسوده، تنها به دفاع از اسلام بیندیشد.

با این همه، فاطمه خود نیز گاه در پشت جبهه به مداوای مجروحان و کمک های دیگر می پرداخت. در جنگ اُحُد، فاطمه به همراه زنان، مجروحان را پس از نبرد مداوا می کردند. در جنگ خندق، هنگامی که مدینه در محاصره دشمن بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام برای پیامبر غذا برد. پیامبر فرمود:

ص: 65


1- عذرا انصاری، جلوه های رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1374، صص 24 و 25.

«این اولین غذایی است که پس از سه روز پدرت به دهان می گذارد».

گریه های فاطمه به یاد شهیدان اُحُد و دلداری های او به خانواده های شهدا، نقش اجتماعی وی را به خوبی آشکار می سازد.(1)

 رهبری امام علی علیه السلام از دیدگاه فاطمه علیهاالسلام

یگانه دخت پیامبر در خطبه آتشین خود در مسجد مدینه، پس از هشدارهای لازم و افشاگری های مناسب به معرفی ویژگی های رهبری امام علی علیه السلام می پردازد تا مغزهای خفته، بیدار شوند و بفهمند که چه نعمت بزرگی را از دست داده اند.

... به خدا سوگند، اگر برخی از شما در مقابل برخی دیگر می ایستادید و زمام امورتان را که پیامبر به علی واگذار فرمود، به دست وی سپرده بودید، آن را به ملایمت و سهولت راه می بُرد و این شتر را سالم به مقصد می رسانید و حرکتش، حرکتی رنج آور نمی شد.

اگر علی به زمام داری می رسید، هیچ گاه از بیت المال بهره فراوانی برای خویش به همراه نمی بُرد و از ثروت دنیا جز به اندازه نیاز برداشت نمی کرد، جز به اندازه آبی که تشنگی اش را بر طرف سازد و به اندازه طعامی که مختصری گرسنگی اش را رفع کند.

سپس امام علی علیه السلام را معرفی می کند و اول مظلوم تاریخ را چنین می شناساند:

فرسوده کوشا در امر خدا؛

ص: 66


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، صص 65 - 67.

نزدیک به رسول خدا؛

سروری در میان اولیای خدا؛

و نصیحتگر و پرتلاش است.(1)

آینه کمال (چکیده ای زیبا از سیره رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام)

آینه کمال (چکیده ای زیبا از سیره رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام)(2)

 گاهی شکوه بانوی بزرگ جهان، چنان دل و جان را می آکند که توان هر سخن را از انسان می گیرد. جایگاه والای فاطمه اطهر علیهاالسلام، خیره کننده دیدگان هر بیناست. باید چشم بصیرت داشت تا گوشه ای از سراپرده جلال فاطمی را دید. باری، برخی در شناختن و شناساندن این بانو که مادر عصمت و آینه عفاف است، به دامن روایت ها و آیه هایی پناه می برند که گویای شأن والای اوست.

به راستی هم آنچه در قرآن، در منزلت این فخرزنان عالم آمده، بسیار است. روایت ها همچون دریایی موّاج و متلاطم، ساحل اندیشه ها و کرانه های معرفت را طراوت می بخشد، ولی در این میان، راه دیگری نیز وجود دارد که ما را با ژرفای کمال ها و جلوه فضیلت های این بانو آشنا سازد؛ آن هم نگریستن به «سیره عملی» و «شیوه رفتاری» اوست. در واقع، زندگی نامه زیبا و پرنکته و آموزنده او در ابعاد گونه گون، آینه ای است که

ص: 67


1- همان، صص 76 - 78.
2- «آینه کمال»، مقاله برگزیده این مجموعه است. مشخصات ارجاعیِ این مقاله چنین است: جواد محدثی، «آینه کمال، چکیده ای زیبا از سیره رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام »، پیام زن، ش 68، صص 98 - 100.

نوری از بزرگی ها و فضایل او را بر رواق دلمان می تاباند و شبستان جان را همچون روز روشن می سازد.

ازاین رو، مروری داریم بر چند فراز فروزان و برجسته از زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام که بیشتر، کاربردی و عملی است؛ چون او «اسوه» است و «الگو» ... و ما نیز که در پی الگوگیری از سیره و زندگانی و ویژگی های آن محبوبه خداییم، شایسته است که در بند بند این بخش های نورانی از حیات فاطمه علیهاالسلام، به دقت بنگریم و درس هایی را که از تک تک این نمونه ها می آموزیم، در کلاس زندگی به کار بندیم:

1. حضرت زهرا علیهاالسلام درچهره، گفتار و رفتار، بسیار به رسول خدا صلی الله علیه و آلهشباهت داشت و هیبت و هیئت او یادآور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود.

2. آن حضرت، شیفته عبادت و نیایش به درگاه الهی بود. آن قدر در پیشگاه  خدا به عبادت می ایستاد که پاهایش ورم می کرد و در نمازهایش از خوف خدا می گریست.

3. برای هر یک از روزهای هفته، دعای ویژه ای داشت. در تعقیبات نماز هم دعاهای ویژه ای می خواند. (متن دعاهای روزانه و تعقیبات نماز آن بانو در کتاب های حدیث آمده است).

4. روزی خسته از کارهای طاقت فرسای خانه، با دست های تاول زده به محضر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفت تا برای کمک در انجام کارهای خانه، کنیزی برای خود بگیرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله، تسبیحات را به ایشان آموخت و گفت از هر کنیز و خدمتکاری بهتر است. این تسبیحات، «تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام» نام گرفت. این ذکرهای شریف را حضرت جبرائیل،

ص: 68

از سوی خدا به حضرتش آموخته بود.

5. تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام، نخی بود که به تعداد ذکرها و تکبیرها، «گره» داشت و با آن تسبیح می گفت. پس از شهادت حمزه سیدالشهدا در جنگ اُحُد، از خاک تربت او تسبیح ساخت و با آن ذکر می گفت. از آن پس، مردم نیز چنان کردند. این نوعی احیای فرهنگ شهادت و الهام گیری از روح شهیدان راه خداست.

6. حضرت زهرا علیهاالسلام هم در سخن، معلم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. عقیده داشت بهترین چیز برای زن، آن است که نه مردان نامحرم او را ببینند و نه او مردانِ نامحرم را. داستان آن مرد نابینا که به محضر پیامبر آمده بود و حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت پرده رفت، شاهد این سخن است.

7. گاهی شب های جمعه تا صبح، به نماز و دعا می پرداخت و برای دیگران دعا می کرد، ولی برای خود، چیزی از خدا نمی خواست. وقتی فرزندان خردسالش راز این کار را می پرسیدند، می فرمود: «فرزندانم! اول همسایگان، آن گاه خانه».

8. فاطمه زهرا علیهاالسلام، محبوب دل رسول خدا بود و پیامبر به او علاقه ویژه ای  داشت؛ زیرا اهل زهد و عبادت بود. به همین سبب، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، یادآور حضرت خدیجه علیهاالسلام بود.

9. «ادب»، سیره رایج حضرت زهرا علیهاالسلام نسبت به پدر بزرگوارش بود. هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد فاطمه می رفت، وی برمی خاست، پدر را می بوسید و احترام می کرد و او را در جای خویش می نشاند.

ص: 69

10. کمال ایمان و خلوص در بندگی و قرب او در پیشگاه معبود، به حدی بود که پیامبر، خشم و رضای او را خشم و رضای پروردگار می دانست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهفرمود: «هرکه او را بیازارد، مرا آزرده است و هرکه مرا بیازارد، خدا را آزرده است.» و حدیث است که خدا به خاطر خشم و رضای فاطمه علیهاالسلام، خشمگین یا راضی می شود.

11. وی از توان مالی خویش در راه محرومان نیازمند، بهره می گرفت. یک بار، پارچه ای را که داشت، به رسول خدا صلی الله علیه و آله داد. آن حضرت نیز آن را تکه تکه برید و به تعدادی از اسیرانِ بی لباس رومی داد که خود را بپوشانند.

12. حضرت زهرا علیهاالسلام، ساده زندگی می کرد. از تجمل در زندگی پرهیز داشت و سختی های دنیا را تحمل می کرد تا به شیرینی های آخرت برسد. وسایل زندگی او ساده و مهریه اش اندک بود.

13. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، در شب عروسی حضرت زهرا علیهاالسلام گوسفندی ذبح کرد و به تعداد زیادی از مسلمانان مهمانی داد. جمعیت مهمان و افرادی که برایشان غذا فرستاده شد، فراوان بود، ولی با دعای حضرت رسول، غذای اندک، برکت یافت و همه سیر شدند.

14. حضرت فاطمه علیهاالسلام در صحنه های دفاع از دین و پیامبر، حاضر بود. از جمله در جنگ احد به امدادگری و مداوای زخم های رسول خدا صلی الله علیه و آلهمشغول بود.

 15. آزاد ساختن بردگان در نظر او کاری ارزشمند بود. گردن بندی را که علی علیه السلام برای او خریده بود، فروخت و با پول آن، برده ای خرید و آزاد

ص: 70

کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از این کار دخترش بسیار شادمان گردید و او را ستود.

16. آیین خانه داری و همسرداری را به خوبی مراعات می کرد و در زندگی، واقعا شریک همسرش علی علیه السلام بود. گاهی غذایی در خانه نبود و کودکان گرسنه بودند، ولی فاطمه علیهاالسلام چیزی به حضرت علی علیه السلام نمی گفت و چیزی از او درخواست نمی کرد. بیم داشت که همسرش نتواند خواسته او را برآورده کند و شرمنده شود!

17. خانواده فاطمه علیهاالسلام، الگوی کمک به بیچارگان و ایثارگری نسبت به نیازمندان بود. علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام سه روز روزه نذری گرفتند و هر سه روز، افطار خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند. خدای متعال در ستایش و تقدیر از این ایثار خالصانه که جز برای خدا نبود، سوره «هل اتی» را نازل فرمود که به این داستان اشاره دارد.

18. کارها میان علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام تقسیم شده بود. آوردن آب و تهیه هیزم و کارهای خارج از خانه بر عهده علی علیه السلام و درست کردن آرد و خمیر و نان پختن و کارهای داخل خانه با فاطمه علیهاالسلام بود. حضرت زهرا علیهاالسلام این گونه تقسیم کار را بسیار می پسندید.

19. همدم رنج ها و غصه های شوهر بود و او را پناه خود می دانست. علی علیه السلام می فرمود: «وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم، تمام غم و اندوهم برطرف می شد. هرگز کاری نکردم که فاطمه از من خشمناک و ناراحت شود. فاطمه نیز هرگز مرا خشمناک نساخت».

20. زهرای اطهر علیهاالسلام، احیاگر یاد شهیدان و وفادار به خاطره های

ص: 71

ارزشمند آنان بود. روزهای دوشنبه و پنج شنبه به اُحُد می رفت و مزار شهدای اُحُد و حضرت حمزه را زیارت می کرد و چون در صحنه اُحُد حضور یافته بود، به عنوان یک  شاهد زنده و راوی حادثه، به دیگران نشان می داد که: اینجا پیامبر بود و آنجا مشرکان بودند و... .

21. از نمونه های فروتنی او، رفتار شایسته با خدمتکار خانه اش، فضّه است. در سال های آخر که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، فضّه را برای خدمت به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستاد، ایشان کارهای خانه را میان خودش و فضّه تقسیم می کرد.

22. در مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی، بی تفاوت نبود و جبهه حق را یاری می کرد. پس از رحلت پیامبر و هنگامی که فدک را از او گرفتند، همراه زنانِ بنی هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، با خطبه ای که پشت پرده خواند، از بدعت ها، ستم ها، حق کُشی ها و فراموش کردن وصیت پیامبر و احیای سنت های جاهلی انتقاد کرد. (این خطبه شریف و بلند و عمیق را تعدادی از دانشمندان و نویسندگان تاکنون شرح کرده اند).

23. تلاش برای اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی را تکلیف خود می دانست. گاهی شب ها به همراه علی علیه السلام به در خانه مهاجران و انصار می رفت و در حمایت از ولایت، وصیت پدرش را به یادها می آورد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسئله خلافت و حق خودش فرا می خواند، هرچند آنان با سردی و بی مهری پاسخ می دادند!

24. زهرا علیهاالسلام تا زنده بود، علی علیه السلام حامی نیرومندی داشت و به تعبیر

ص: 72

بعضی بزرگان، به خاطر فاطمه علیهاالسلام، تا حدی حرمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را پاس می داشتند، ولی پس از شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام، علی علیه السلام تنها و بی پناه ماند.

25. حضرت زهرا علیهاالسلام پس از وفات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، دیگر خندان و شادمان دیده نشد تا آنکه چشم از جهان فرو بست.

26. پیش از وفات، به اسماء وصیت کرد که پس از مرگ، بدن مرا داخل تابوتی بگذارند تا حجم بدن دیده نشود. این شیوه تا آن زمان مرسوم نبود. این وصیت،  درسی از عفاف و حیا بود که بانوان باید در برابر دیدگان نامحرمان، آن را مورد توجه خود قرار دهند.

27. آگاهی، درایت و آینده نگری او تا آنجا بود که برای افشای ستم غاصبان، وصیت فرمود که پیکرش را شبانه غسل دهند تا ظالمانی که او را آزرده بودند، در مراسم دفن او حاضر نشوند و از این حضور، برای تطهیر خود و توجیه کارهایشان بهره برداری سیاسی نکنند.

اینها و نمونه های دیگری از سیره رفتاری آن بانوی بی همتا، جلوه های «الگو» بودن او برای همه فضیلت خواهان و حق جویان است که در پی «اسوه» و سرمشقِ «چگونه زیستن»اند.

امید است که این گونه خصلت ها و رفتارها، همچون تابلویی، پیوسته در برابر دیدگانمان باشد و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه می دانیم و معرفی می کنیم، «جهات الگویی» او را نیز در قالب سیره عملی و رفتاری حضرتش بشناسیم و بشناسانیم. در این صورت، بهتر می توان شیوه و مرام فاطمی را در بستر زندگی و اخلاق عینی اجرا کرد.

ص: 73

فصل سوم: منزلت فاطمه علیهاالسلام

اشاره

هدف از بیان جایگاه والای حضرت فاطمه علیهاالسلام، آگاهی بیشتر با بلندای مقام زهرا علیهاالسلام و درس آموختن از مکتب پربار اوست تا هر مسلمان به ویژه زن مسلمان دریابد که چه الگوی ارزنده ای را در تمامی زمینه های زندگی داراست؛ چرا که فاطمه علیهاالسلام از جنبه انسانی اش بشری چون دیگران است، ولی از جنبه معنوی به آنجا رسید که شناخت همه جنبه های شخصیتش، بس دشوار است. مقامی که آن بزرگوار به سبب بندگی خدا به دست آورد، مقامی بس ارجمند و فضایلش بی شمار و وجودش بی همتاست.

و تو، ای دوستدار فاطمه علیهاالسلام! اگر پیرو او باشی و به راه او روی، هر چند بسان خود فاطمه علیهاالسلام نشوی، ولی شیعه و پیرو او گردی و به قله کمال انسانیت و معرفت برسی که او بهترین راهنمای راه است.(1)

دانش زهرا علیهاالسلام

حضرت زهرا علیهاالسلام بر مسائلی که از دیگران پوشیده بود، اشرافی وسیع

ص: 74


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 134.

داشت. از  جمله مواردی که حضرت پیش از وقوع، از آن با خبر بود، «زمان مرگ خویش» است. اسماء بنت عمیس، همسر جعفر طیار، در روایتی می گوید:

حضرت زهرا هنگام وفات به من فرمود: «هنگام وفات پیامبر، حضرت جبرئیل مقداری کافور بهشتی برای رسول خدا آورد. پیامبر آن را سه قسم کرد، یک قسم آن برای خود برداشت و قسم دیگر را برای علی علیه السلام و قسم آخر را برای من گذاشت. ای اسماء! آن مقدار کافور را بیاور و کنار سرم بگذار. اندکی صبر کن و در انتظار من باش. سپس مرا صدا بزن، اگر جوابت را ندادم، بدان که به پدرم رسول خدا ملحق گشته ام.

اسماء می گوید: اندکی صبر کردم و آن گاه فاطمه علیهاالسلام را صدا زدم، جوابی نشنیدم، دانستم که به ملکوت اعلی پیوسته است.(1)

همچنین سلمی، امّ بنی رافع نقل می کند که در لحظه های واپسین زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام در خدمتش بودم. آبی برای غسل و شست وشوی بدن خواست، آماده کردم. سپس فرمود: «لباس های تازه مرا بیاورید.» آوردم. آنها را به تن کرد و در بسترِ خواب، رو به قبله قرار گرفت. آن گاه خطاب به من فرمود: «ای مادر! من در همین لحظه، قبض روح می شوم و به سوی پروردگارم خواهم رفت. من از جان فارغ شدم و غسل کرده و با لباس های

ص: 75


1- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 236؛ کشف الغمّه، ج 1، ص 500؛ بحارالانوار، ج 43، ص 186؛ علامه بحرانی، عوالم العلوم، قم، امیر، 1411 ه . ق، ج 11 ص 584؛ احمد حنبل، مسند، بیروت، دار الفکر، 1414 ه . ق، چ 2، ج 10، ص 157.

پاکیزه آرمیده ام. پس هیچ کس لباس از تن من نگیرد».(1)

 روایت های دیگر حاکی از آن است که حضرت زهرا علیهاالسلام به شهادت حسینش در کربلا واقف بوده است. چنانچه همواره این شعر را زمزمه می کرد: «فرزندانم، دیشب را گرسنه به روز آوردند. فرزند کوچک من حسین در میدان جنگ کشته می شود. در کربلا، فرزندم را با حیله و تزویر شهید می کنند. وای و نکبت و عذاب بر قاتلانش باد».(2)

آگاهی حضرت زهرا علیهاالسلام از وقایع گذشته و آینده از دیگر جنبه های وجودی اوست. عمار یاسر نقل می کند:

روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام خطاب به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «علی جان! بیا تا تو را از آنچه در گذشته اتفاق افتاد و آنچه در حالِ به وقوع پیوستن است و آنچه در آینده رخ خواهد داد تا روز قیامت، مطلع سازم. ای ابا الحسن! بدان که خداوند نور [وجود] مرا آفرید، در حالی که پیوسته تسبیح خدای بزرگ می گفت... و من از همان نور هستم. ای ابا الحسن! مؤمن با نور خدای تعالی [به حقایق] نظر می کند».(3)

ص: 76


1- همان، ص 228؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 364؛ بحارالانوار، 43، ص 186؛ محمد بن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ج 8 ، صص 27 و 28.
2- همان، ص 231؛ امالی صدوق، ص 258؛ احقاق الحق، ج 9، صص 117 - 119؛ بحارالانوار، ج 3، ص 239.
3- همان، ص 231؛ بحارالانوار، ج 43، ص 8؛ ذبیح اللّه محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 185؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 12؛ عبدالحسین علامه امینی، فاطمة الزهرا علیهاالسلام، اُمّ ابیها، تهران، امیر کبیر، 1363، چ 2، ص 87 .

از جلوه های دیگر علم زهرا علیهاالسلام می توان از «مُصحف» ایشان نام برد.

مصحف فاطمه علیهاالسلام، مظهری از دریای علم فاطمی

کتابی که خداوند بزرگ، لایق مقام والای حضرت زهرا علیهاالسلام قرار داده،  «مصحف فاطمه علیهاالسلام» است. مصحف فاطمه علیهاالسلام از ودیعه های امامت است که پس از شهادت آن حضرت، نزد امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود و در کنار «کتاب علی علیه السلام» که املای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و دستخط امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، به دست یکایک ائمه علیهم السلامرسیده و اکنون نزد حضرت بقیه الله الاعظم، حجة بن الحسن العسکری - ارواحناه فداه - محفوظ است. این کتاب را به جز امامان، کسی ندیده است و از مطالب آن آگاهی ندارد.(1)

آنچه از محتوای کتاب می دانیم، این است که درباره وقایع جهان از روز اول تا آخرین ساعت آن سخن گفته می شود. تألیف آن در طول هفتاد و پنج روزْ زندگی فاطمه علیهاالسلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله صورت گرفته و قرین «کتاب علی علیه السلام» است که شامل تفسیر کامل قرآن و همه احکام الهی می شود.

امام صادق علیه السلام درباره «مصحف فاطمه علیهاالسلام» می فرماید:

پس از رحلت پیامبر، جبرئیل خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام می آمد و او را تسلیت می داد و وقایع آینده جهان را برای آن حضرت می گفت. امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم آن مطالب را از لسان حضرت زهرا

ص: 77


1- اسماعیل انصاری زنجانی، فاطمه در آینه کتاب، قم، دلیل ما، 1380، چ 1، صص 11 و 12، به نقل از: الذریعة، ج 21، ص 126، شماره 4248.

علیهاالسلام می نوشت تا به صورت کتاب بزرگی درآمد. بنابراین، «مصحف فاطمه» مطالبی است که خداوند به وسیله جبرئیل علیه السلام به آن حضرت الهام کرده است.(1)

عصمت فاطمه علیهاالسلام

 در شأن نزول آیه تطهیر، روایت های متواتری از اهل سنت در دست است. بر همگان پیداست که آیه تطهیر در خانه «ام سلمه» نازل شد و هنگام نزول آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله، فاطمه زهرا، علی، حسن و حسین علیهم السلام حضور داشتند. در آن هنگام، پیامبر عبای خویش را بر آنان افکند و بدین ترتیب آنان از باقی اهل خانه و دیگران جدا و مشخص شدند. آن گاه دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «خدایا، اینان اهل بیت من هستند، پس بر محمد و آل او درود فرست.» خداوند عزوجل نیز این آیه را در شأن آنان نازل فرمود: «إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا؛ همانا خداوند اراده فرموده است که زشتی ها و پلیدی ها را از شما دور سازد و شما را پاک و مطهر گرداند». (احزاب: 33)(2)

این آیه، صریح ترین گواه بر طهارت اهل بیت علیهم السلام از جمله زهرا علیهاالسلام است و تصدیقی است واضح بر مقام عصمت حضرتش.

ص: 78


1- همان؛ بحارالانوار، ج 43، ص 195؛ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، ولی عصرعج، 1377، چ 2، ج 2، ص 356.
2- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 185؛ مسند حنبل، ج 10، ص 157؛ حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، ج 3، ص 147؛ محمد بن جریر طبری، تفسیر طبری، مصر، مطبعة المصطفی، 1373، چ 3، ج 22، ص 7.

نافع ابن ابی حمرا می گوید: مدت 9 ماه و به قولی 6 ماه(1) و بنابر نقل سوم 12 ماه،(2) رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی برای نماز صبح به مسجد تشریف می برد، از کنار خانه فاطمه  علیهاالسلامعبور می کرد و می فرمود: «السلام علیکم اهل البیت و رحمة اللّه و برکاته، الصّلاة و بعد این آیه را تلاوت می کرد: انّما یرید اللّه ...».(3)

 شفاعت فاطمه علیهاالسلام

از مقام های حضرت زهرا علیهاالسلام، شفاعت و بشارت امت به نجات است. تا آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «ای فاطمه! تو را مژده باد که در پیشگاه خدا، مقامی شایسته داری که برای دوستان و شیعیانت شفاعت کنی و شفاعت تو مورد قبول حق قرار گیرد».(4)

در روایتی از زهرای مرضیه علیهاالسلام نقل شده است: «آن گاه که در روز قیامت برانگیخته شوم، از گناهکاران امت پیامبر شفاعت خواهم کرد».(5)

دوستی فاطمه علیهاالسلام در قرآن

پس از نزول آیه مودت: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی؛ ای پیامبر!

ص: 79


1- ذخائر العقبی، ص 24.
2- فاطمة الزهرا علیهاالسلام، اُمّ ابیها، ص 17.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 53؛ خاندان وحی، ص 89 به نقل از: الدرّ المنثور؛ سلیمان ابن احمد طبرانی، معجم الکبیر، قاهره، مکتبة ابن تیمه، ج 22، ص 402.
4- بحارالانوار، ج 76، ص 359.
5- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 205؛ احقاق الحق، ج 19، ص 129 و ج 10، ص 367.

بگو من برای انجام رسالتم، پاداشی از شما نمی خواهم مگر محبت و اظهار دوستی با خویشان نزدیکم.» (شورا: 23)، کسی پرسید: ای رسول خدا! خویشان نزدیکت که دوستی آنان بر ما واجب است، چه کسانی هستند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «علی، فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسین علیهم السلام».(1)

پیامبر همچنین فرمود: «خداوند اجر و پاداش رسالت مرا محبت و دوستی اهل بیت من بر شما قرار داده است و من فردای قیامت در مورد آن از شما خواهم پرسید.»(2) و کسی که دخترم، فاطمه را دوست داشته باشد، او در بهشت همراه من است.(3)

 

کوثر قرآن

در تفسیر سوره کوثر، مفسران برای «کوثر» معانی گوناگونی بیان کرده اند که هیچ یک همدیگر را نفی نمی کنند. امام صادق علیه السلام فرموده است: «کوثر، زیادتی نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله از فرزندان فاطمه علیهاالسلام است تا قیامت، به گونه ای که به شمار نیایند».(4)

در عوض، این دشمن پیامبر است که پس از خود، نسلی نخواهد داشت.

ص: 80


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 126؛ ذخائر العقبی، ص 25؛ مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، ص 57؛ جلال الدین سیوطی، الدُر المنثور، قم، مکتبة المرعشی النجفی، 1404، ج 6، ص 7.
2- ذخائر العقبی، صص 25 و 26.
3- مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، صص 59 و 60؛ فاطمة الزهرا علیهاالسلام، امّ ابیها، ص 26.
4- همان، ص 130؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379، ج 5، ص 549.

می بینیم که چگونه فرزندان پیامبر از زهرا علیهاالسلام، تنها دختر او بازمانده اند. آیا از هیچ کسی بدین گونه، نسلی انبوه برجای مانده است؟ این در حالی است که به گواهی همه تاریخ نگاران، هیچ یک از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرزندان آنها زنده نماندند و از آنان نسلی پا نگرفت، به جز فاطمه علیهاالسلام که هرچند کوتاه زیست، ولی به برکت وجود او، خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله توجهی ویژه داشت.(1)

فضیلت و مقام فاطمه علیهاالسلام در نگاه معصومان

به برخی از سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره فاطمه علیهاالسلام اشاره می کنیم:

- فاطمه سرور زنان بهشت است و حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند.(2)

- فاطمه، پاره تن من است. هرکس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.(3)

 - ای فاطمه! به درستی که خداوند با غضب تو غضب می کند و با

ص: 81


1- زندگانی فاطمه الزهرا علیهاالسلام، ص 120.
2- همان، ص 128؛ مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، ص 81؛ بحارالانوار، ج 43، ص 39؛ مسند حنبل، ج 4، صص 158 و 159؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 151.
3- همان، ص 129؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 332؛ مسند حنبل، ج 6، صص 487 و 502؛مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 156.

رضای تو راضی می گردد.(1)

- در شب معراج دیدم که بر درِ بهشت این کلمات نوشته بود: خدایی نیست جز خدای بی همتا؛ محمد، فرستاده خداست؛ علی، محبوب خداست؛ فاطمه، حسن و حسین، برگزیدگان خدایند. از رحمت خداوند دورند، کسانی که با آنها کینه و دشمنی دارند.(2)

- دخترم، فاطمه با فرزندان و شیعیانش وارد بهشت می شود و در این باره است که خدای تعالی می فرماید: «هرگز هول و هراس روز قیامت، آنها را غمگین نمی سازد و آنچه از نعمت ها که به آن مشتاق و مایلند، در بهشت تا ابد بهره مندند.» به خدا سوگند، آنان، فاطمه علیهاالسلام و ذریّه و شیعیانش هستند.(3)

از علی علیه السلام درباره فاطمه علیهاالسلام پرسیدند، فرمود: «فاطمه بهترین یاور من در راه اطاعت و بندگی خداست.»(4) امام صادق علیه السلام به شخصی که نام دخترش را فاطمه گذاشته بود، فرمود: «حال که نام او را فاطمه گذاشته ای،

ص: 82


1- همان، ص 130؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 325؛ کنز العمال، ج 13، ص 674؛ ذخائر العقبی، ص 39.
2- همان، ص 131؛ احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العربی، ج 1، ص 259؛ فاطمة الزهراء علیهاالسلام ام ابیها، ص 43.
3- همان، ص 131؛ بحارالانوار، ج 43، ص 63؛ فاطمة الزهرا علیهاالسلام اُمّ ابیها، ص 77، به نقل از: تفسیر فرات، ص 168.
4- عبدالرحیم موگهی، یاس عصمت، قم، فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 37؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 356؛ بحارالانوار، ج 43، صص 117 و 133.

دشنامش مده، نفرینش مکن و او را مزن».(1)

 امام عصر علیه السلام در یکی از نامه هایشان فرموده است: «دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، فاطمه زهرا علیهاالسلام، الگو و مقتدای من است».(2)

امام کاظم علیه السلام فرمود: «فاطمه بانوی بسیار راستگویی بود که او را به شهادت رسانده اند».(3)

 

ص: 83


1- اصول کافی، ج 6، ص 48
2- بحارالانوار، ج 53، ص 180.
3- اصول کافی، ج 3، ص 343.

فصل چهارم: زهرا علیهاالسلام در آینه کلام امام خمینی رحمه الله و مقام معظم رهبری

امام خمینی رحمه الله:

- زنی که در حجره ای کوچک و خانه ای محقّر، انسان هایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلا می درخشد. صلوات و سلام خداوند متعال بر این حجره محقری که جلوه گاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است.(1)

- من راجع به حضرت صدیقه علیهاالسلام خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم.(2)

- تاریخ اسلام، گواه احترامات بی حد رسول خدا صلی الله علیه و آله به این مولود شریف [حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام] است تا نشان دهد که زن، بزرگی ویژه ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست.(3)

- این خانه کوچک فاطمه علیهاالسلام و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد چهار - پنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام

ص: 84


1- صحیفه نور، ج 16، ص 125.
2- همان، ج 19، ص 279.
3- همان، ج 14، ص 201.

قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمت هایی کردند که ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب  درآورده است.(1)

- همه باید دستورمان را از اسلام به وسیله او [حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام] و فرزندان او بگیریم و همان طوری که او بوده است، باشیم.(2)

- ما مفتخریم که... صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است، از ماست.(3)

مقام معظم رهبری:

- ما باید احساس محبت به فاطمه زهرا علیهاالسلام را در زندگی خود پیاده کنیم؛ زیرا بدون پیوند عملی به اصل آن، محبت مورد سؤال قرار خواهد گرفت. در پی محبت باید اطاعت و متابعت باشد.(4)

- خداوند با توجه به معرفت، خلوص، صبر و فداکاری حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، آن حضرت را مرکز فیوضات خود قرار داده است. ما که خود را محبّ آن بانوی بزرگ اسلام می دانیم، باید در اطاعت، عبادت و جهاد، رهرو آن حضرت باشیم.

- ما محبت به آن حضرت را باید در عمل خود نشان دهیم. آیا به راستی ما نیز همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام حاضریم برای سیر کردن گرسنگان، قرص نانی را از گلوی خود و فرزندانمان بزنیم.

ص: 85


1- همان، ج 16، ص 67 .
2- همان، ج 19، ص 121.
3- همان، ج 21، ص 171.
4- مهر ولایت، سخنرانی در دیدار با مداحان اهل بیت علیهم السلام، 17/1/1369.

- سعی کنید پیروان صادق حضرت فاطمه علیهاالسلام باشید.

- مادران ما می دانند اگر بخواهند پیروان صادق فاطمه علیهاالسلام باشند، باید در دامان  خویش، یاران حسین علیه السلام و زینب علیهاالسلام را بپرورانند.

- عمده ترین رمز بقای اسلام، از طریق اولاد زهرا علیهاالسلام باقی ماند.

- خودسازی و تأثیر سازنده در محیط زندگی انسان ها، راهی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام پیمود و ما نیز به عنوان پیروان آن حضرت باید در همین راه حرکت کنیم.

- در دوران بعد از هجرت و در آغاز سنین تکلیف، فاطمه زهرا علیهاالسلام با علی بن ابی طالب علیه السلام ازدواج می کند. آن مهریه فاطمه است، آن جهیزیه فاطمه علیهاالسلام است. شاید همه شما بدانید که فاطمه زهرا علیهاالسلام که دختر شخص اول دنیای اسلام بود و پدرش بر آن مردم حاکم بود، با چه سادگی و وضع فقیرانه ای، ازدواج خود را می گذراند.

- در دورانی هم که راه فتوحات و غنایم باز شده است، دختر پیغمبر ذره ای از لذت های دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایی را که دل دخترهای جوان و زن ها متوجه آنهاست، به خود راه نمی دهد.

- آن خطبه ای که فاطمه زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبه ای است که به گفته علامه مجلسی، بزرگان، فصحا، بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات این خطبه را معنی کنند. این قدر پرمعنی است از لحاظ زیبایی هنری، این سخن فاطمه زهرا علیهاالسلام مِثلِ زیباترین و بلندترین کلمات «نهج البلاغه» و در حد سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام است.

ص: 86

- فاطمه زهرا علیهاالسلام می رود در مسجد مدینه می ایستد در مقابل مردم و ارتجالاً حرف می زند. شاید ایشان یک ساعت صحبت کرده است. با بهترین و زیباترین عبارات و زبده ترین و گزیده ترین معانی.

- آن عبادتش، این فصاحت و بلاغتش، این فرزانگی و دانشش، این معرفت و  حکمتش، آن جهاد و مبارزه اش، آن رفتارش به عنوان یک مادر، آن احساسش به مستمندان.

- این شخصیت جامع الاطراف فاطمه زهرا علیهاالسلام است، این الگوست، الگوی زن مسلمان این است.(1)

- فاطمه زهرا علیهاالسلام، فرشته نجات انسان ها در طول تاریخ است.(2)

- فاطمه زهرا علیهاالسلام در قله بشریت قرار دارد و کسی از او بالاتر نیست.(3)

- تا دنیا دنیاست، خورشید درخشان اظهر زهرای اطهر خواهد درخشید.(4)

- آن بزرگوار، از یک طرف، مظهر تعبد و تسلیم در مقابل تکلیف الهی و مظهر مجاهدت و شهادت مظلومانه است و از طرف دیگر، مظهر عظمت و شکوه و تنویر افکار عامه ملت اسلام در طول قرن هاست.(5)

- اسلام، فاطمه، آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی را به عنوان نمونه و

ص: 87


1- یاس عصمت، صص 104 و 113.
2- مهر ولایت، سخنرانی در دیدار با مداحان، 719/1377.
3- همان، سخنرانی در دیدار با گروهی از زنان پزشک، 26/10/1368.
4- همان، سخنرانی در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، 26/6/1376.
5- همان، سخنرانی در دیدار با خانواده های شهدا و جانبازان رودبار و منجیل، 13/10/1368.

اسوه زن معرفی می کند.(1)

- فاطمه زهرا علیهاالسلام به صورت، یک بشر و یک زن، آن هم زنی جوان است، اما در معنی یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بنده صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده است.(2)

- او، عِدل و همپایه و هم سنگ امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(3)

 

ص: 88


1- همان، سخنرانی در دیدار با جمع کثیری از زنان، 26/10/1368.
2- همان.
3- همان.

فصل پنجم: نمونه ای از معجزه ها و کرامت های فاطمه علیهاالسلام

1. معجزه های فاطمه

الف) سخن گفتن هنگام ولادت

وقتی حضرت زهرا علیهاالسلام به دنیا آمد، در هنگام ولادت به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر و امامت شوهرش، علی علیه السلام و فرزندانش گواهی داد.(1)

ب) درخواست نزول غذای بهشتی

در یکی از روزهای سخت زندگی که گرسنگی بر خاندان پیامبر فشار آورد، حضرت فاطمه علیهاالسلام وضو گرفت و پس از خواندن دو رکعت نماز، دعا فرمود و از خداوند خواست تا برای خانواده پیامبر مائده ای بفرستد. ناگهان ظرفی از غذا و طعام بهشتی نازل شد که بوی آن، خانه علی علیه السلام را معطر ساخت. امام پرسید: «این غذا از کجا آمده است؟» فاطمه پاسخ داد: «از سوی پروردگار.» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «سپاس خداوندی را که

ص: 89


1- فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، ص 303؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 340؛ بحارالانوار، ج 43، ص 3.

دختری همچون مریم به من عطا کرد».(1)

ج) مشاهده های غیبی

حضرت فاطمه علیهاالسلام در واپسین لحظه های زندگی خویش فرمود: «اکنون اهل آسمان را می نگرم که آماده استقبال از من شده اند و پدرم را می بینم که مرا به سوی خود می خواند».(2)

 د) سلام فرشتگان بر فاطمه

در یکی از شب های جمعه، هنگام سحر، حضرت جبرئیل و اسرافیل و میکائیل بر حضرت زهرا علیهاالسلام نازل شدند و دیدند که دختر پیامبر مشغول نماز است. همه ایستادند تا نماز تمام شد. آن گاه دسته جمعی به حضرت سلام کردند و گفتند: «خداوند بزرگ به شما سلام می رساند».

فاطمه پاسخ داد: «سلام از آن خداست و از اوست سلام و به سوی اوست سلام و بر شما ای فرستادگان خدا، سلام و درود باد!»(3)

ه) خادمان آسمانی

پیامبر، ابوذر غفاری را به خانه دخترش فاطمه علیهاالسلامفرستاد تا علی علیه السلام را نزد آن حضرت فراخواند. ابوذر وارد خانه علی علیه السلام شد و دید آسیاب دستی [فاطمه علیهاالسلام] خود به خود و بدون اینکه کسی نزد آن باشد می چرخد و گندم یا جو آرد می کند. پس از دیدن این ماجرای شگفت انگیز نزد علی

ص: 90


1- همان، ص 305؛ بحارالانوار، ج 43، صص 73 و 74 و ج 35، ص 251؛ احقاق الحق، ج 10، ص 322.
2- همان، ص 309؛ بحارالانوار، ج 43، ص 200، عوالم العلوم، ج 11، ص 610.
3- همان، ص 311؛ دلائل الامامة، ص 28؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 190.

علیه السلام رفت و گفت: رسول خدا شما را پیش خود خواسته است.

علی علیه السلام با شتاب، خود را به نزد پیامبر رساند و ابوذر نیز با آن حضرت به سوی رسول اللّه حرکت کرد. ابوذر نزد پیامبر از آن صحنه شگفت انگیز سخن به میان آورد. پیامبر که آثار حیرت را در چهره ابوذر دید، خطاب به او فرمود:

«ای اباذر! از این کار تعجب نکن؛ زیرا برای خداوند در زمین، ملائکه سیاری هستند که خدمت رسانی و کمک به آل «محمد» صلی الله علیه و آله به آنها واگذار شده است(1)  [و آنها همیشه در خدمت خاندان و عترت من هستند]».

و) مسلمان شدن زن و شوهر یهودی

فاطمه علیهاالسلام، از زن زید یهودی مقداری جو قرض گرفت و در مقابل، جامه اش را نزد آن زن گرو گذاشت. از برکت جامه زهرا علیهاالسلام، خانه یهودی نورباران شد. وقتی زید یهودی به خانه اش رسید و آن را غرق در نور دید، با شگفتی از همسرش پرسید: این انوار در خانه ما از چیست؟

آن زن پاسخ داد: این انوار که می بینی از جامه فاطمه علیهاالسلام، دختر پیامبر است که... . زید یهودی با شنیدن این سخن بی درنگ ایمان آورد و مسلمان شد و پس از او، زنش نیز به دین اسلام گروید.(2)

ز) سزاوار نیست فاطمه علیهاالسلام را تکذیب کنم

امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نزد مادرشان فاطمه علیهاالسلام آمدند و گفتند:

ص: 91


1- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 337؛ بحارالانوار، ج 43، ص 45.
2- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 337؛ بحارالانوار، ج 43، ص 30.

مادر جان! فرزندان بنی فلان] بچه های مدینه] برای عیدشان لباس نو دوخته اند. آیا برای عید ما لباس نو تهیه نمی کنی؟

فاطمه  علیهاالسلام با اینکه می دانست تهیه چنین لباسی در آینده نزدیک برای او میسر نیست، ولی دل نور چشمانش را نرنجانید و با امید سرشار به یاری پروردگار و توکل بر خدا، در پاسخ فرزندان عزیزش چنین فرمود: چرا، ان شاء اللّه و به خواست خدا برایتان لباس نو آماده می کنم.

روزهای عید فرا رسید و شاید فاطمه علیهاالسلام نگران بود که ناگاه جبرئیل فرود آمد و دو پیراهن از پارچه های بهشت تقدیم پیامبر کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله از برادرش، جبرئیل پرسید: این پارچه و پیراهن چیست و برای کیست؟

 جبرئیل آن حضرت را نسبت به سخنان حسنین علیهماالسلام برای مادرشان و سخن فاطمه علیه السلام برای آن دو بزرگوار آگاه ساخت و سپس فرمود: «آن گاه که فاطمه علیهاالسلام به فرزندانش فرمود: ان شاء اللّه برای عیدتان لباس نو می سازم، خداوند نیز با شنیدن این کلام فاطمه فرمود: سزاوار نیست فاطمه را در این گفتارش تکذیب کنم».(1)

ح) غذای آسمانی و با برکت

از جابر بن عبد اللّه نقل کرده اند: رسول خدا صلی الله علیه و آله که چند روز بود غذایی نخورده بود، به خانه همسرانش سر زد. هیچ کدام غذایی نداشتند.

ص: 92


1- بحارالانوار، ج 43، ص 75؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 338؛ مقتل الحسین علیه السلام، ج 1، ص 76.

سرانجام به سراغ دخترش فاطمه علیهاالسلام آمد و فرمود: دخترم، غذایی داری که من تناول کنم؛ زیرا گرسنه ام؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: نه، به خدا سوگند. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از پیش فاطمه علیهاالسلامرفت، زنی از همسایگان، دو قرص نان و مقداری گوشت برای فاطمه علیهاالسلام هدیه آورد و حضرت آن را گرفت و در ظرفی گذاشت و روی آن را پوشاند و گفت: «به خدا سوگند، رسول اللّه صلی الله علیه و آله را بر خودم و فرزندانم مقدم می دارم!» این در حالی بود که همه گرسنه بودند.

حسن و حسین را به سراغ پیامبر فرستاد و از او خواست تا به خانه بیاید. آن گاه که پیامبر آمد، فاطمه گفت: «فدایت شوم چیزی خداوند برای ما فرستاده است و من آن را برای شما ذخیره کرده ام.» پیامبر فرمود: بیاور و او ظرف غذا را نزد آن حضرت آورد. هنگامی که پیامبر سر ظرف را برداشت، مملو از نان و گوشت بود. هنگامی که فاطمه آن را دید، در تعجب فرو رفت و فهمید این برکت و نعمتی است از سوی خدا. شکر خدا را به جا آورد و بر پیامبر درود فرستاد.

 پیامبر فرمود: دخترم! این غذا را از کجا آورده ای؟!

فاطمه علیهاالسلام گفت: «این از سوی خدا است، خداوند هر کس را بخواهد، بی حساب روزی می دهد»!

پیامبر شکر خدا را به جا آورد و این جمله را فرمود: شکر می کنیم خدایی را که تو را شبیه مریم بانوی زنان بنی اسرائیل قرار داد.

 ... سپس پیامبر کسی را به سراغ علی علیه السلام فرستاد. او آمد و همگی از آن غذا خوردند و بقیّه همسران پیامبر نیز خوردند. همگی سیر شدند و

ص: 93

هنوز ظرف غذا پر بود.

فاطمه علیهاالسلام می گوید: من از آن [غذا] برای همه همسایگان فرستادم و خدا در آن، برکت و خیر زیادی قرار داد.(1)

2. کرامت فاطمه علیهاالسلام

آمده ام مسلمان شوم

یکی از ذاکران مشهد چنین حکایت می کند:

نزد حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمد هادی میلانی رحمه الله مرجع عالی قدر شیعیان بودم. مرد و زنی وارد شدند و گفتند: «ما قصد تشرف به اسلام را داریم.» حضرت آیت الله سبب گرایش آنان را به اسلام پرسید، مرد عرض کرد:

ما از کشور آلمان آمده ایم و اینها زن و فرزندان من هستند. این دختر من به طوری استخوان های پهلویش شکست که پزشکان از مداوای او ناتوان  شدند و پس از هزینه های فراوانی گفتند: باید پهلوی او را عمل کرد، ولی خطرناک است. دخترم حاضر نشد و گفت: در بستر مرض بمیرم، بهتر از زیر عمل است. او را به خانه آوردیم. یک خدمتکار ایرانی داریم به نام «بی بی». دخترم او را صدا زد، همین طور که داشت برای او درد دل و صحبت می کرد، گفت: بی بی! این درد واقعا بد دردی است. حاضرم مبلغ

ص: 94


1- زندگانی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، صص 320 - 322، به نقل از: کشاف زمخشری، ذیل آیه 37 آل عمران؛ در قصص الانبیاء ثعلبی، ص 513 و بحارالانوار، ج 43، ص 68 و 69 نیز عین این داستان نقل شده است.

دوازده میلیون را که اندوخته ام، با هشت میلیون دیگر از برادر و پدرم بگیرم و بیست میلیون به دکتری بدهم که مرا صحیح و سالم کند، ولی فکر نکنم دکتری پیدا شود که بتواند مرا خوب کند. من ناکام و جوان مرگ و با دلی پرغصه از دنیا می روم و شروع کرد به گریه و ناله کردن.

آن بی بی گفت: ای خانم! من یک پزشک سراغ دارم. گفت: این مبلغ را به او می دهم.

گفت: پول مال خودت باشد و بدان من سیّده هستم و جدّه من فاطمه زهرا علیهاالسلام است که او هم پهلویش شکسته بود. اگر می خواهی خوب شوی، با حال و اشک ریزان بگو: ای فاطمه پهلو شکسته.

دخترم گریه اش گرفت و شروع کرد به گفتن: «ای فاطمه پهلو شکسته!» آن بی بی هم رفت گوشه خانه و با گریه گفت: «ای فاطمه پهلو شکسته! من یک بیمار آلمانی آورده ام درِ خانه ات»، من هم آمدم توی حیاط و با حال اشک آلود می گفتم: «یا فاطمه پهلو شکسته!»

همه در شور و حال عجیبی بودیم که ناگهان دخترم صدا زد: پدر بیا! ما هراسان آمدیم نزد دخترم، دیدیم که کاملاً شفا یافته.

گفت:

الان یک بانوی مجللّه ای آمد و بر پهلوی من دستی کشید و فرمود: خوب  می شوی! گفتم: شما که هستید؟ فرمود: من همان کسی هستم که الان مرا خواندید، من فاطمه پهلو شکسته هستم.(1)

ص: 95


1- علی میرخلف زاده، کرامات الفاطمیّه، قم، انتشارات حضرت معصومه علیهاالسلام، 1377، چ 1، صص 63 و 64.

فصل ششم: گلچینی از سخنان فاطمه علیهاالسلام

1. سخنان کوتاه

الف) عبادت خالصانه

کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ، برترین مصلحت او را به سوی او فرو خواهد فرستاد.(1)

ب) مهربانی با مردم

بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم خوتر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با زنانشان مهربان و بخشنده اند.(2)

ج) مقام مادر

در خدمت مادر باش؛ زیرا بهشت زیر پای مادران است.(3)

د) صفات شیعیان

اگر به آنچه به شما امر می کنیم، عمل می کنی و از آنچه شما را برحذر می داریم، دوری می کنی، از شیعیان مایی و گرنه نیستی.(4)

ص: 96


1- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 25، به نقل از: بحارالانوار، ج 71، ص 184.
2- همان، ص 157.
3- کنز الع مّال، ج 16، ص 462، ح 45443.
4- همان، ص 206؛ بحارالانوار، ج 65 ، ص 155، به نقل از تفسیر امام حسن عسکری؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 21.

ه) محبوب های فاطمه

از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره پیامبر، انفاق در راه خدا.(1)

و) بعثت پیامبر

خداوند، پیامبر را برانگیخت تا فرمانش را کامل سازد و حکم خویش را اجرا کند.(2)

ز) خدمات پیامبر

و برای هدایت و راهنمایی مردم به حق قیام کرد.

آنها را از گمراهی و حیرانی نجات داد.

و به آنها بینایی و آگاهی در دین بخشید.

و به آیین ثابت و پایدار رهبری شان کرد و مردم را به سوی راه راست فراخواند.(3)

ح) توصیف قرآن

قرآن، کتاب گویا و راستگوی خداست که هرگز دروغ نمی گوید.

قرآن، نور درخشنده است که تاریکی ها را روشن می کند.

دلایل و برهان ها و دیدگاه های قرآن، بسیار روشن است.

پیشوایی است که پیروانش را به بهشت رضوان می کشاند.

گوش فرا دادن به ندای قرآن، سبب نجات انسان می شود.(4)

 ط) پیروی از اهل بیت علیهم السلام

خداوند، اطاعت و فرمان برداری از ما [اهل بیت پیامبر] را وسیله نظم یافتن دین و ملت قرار داد.

ص: 97


1- همان، ص 271، به نقل از: وقایع الایام خیابانی، بخش صیام، ص 295.
2- بخشی از خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام، طبرسی احمد بن علی بن ابی طالب، الاحتجاج، چاپ نجف اشرف، مطابع نعمان، 1386 ه . ق، ج 1، ص 133.
3- همان.
4- همان.

ی) فلسفه امامت

و امامت و پیشوایی ما را سبب در امان ماندن مردم از آفت های تفرقه و جدایی قرار داده است.

ک) شجاعت بی نظیر علی علیه السلام

... هرگاه شاخ شیطان نمایان می گشت و فتنه های مشرکان دهان می گشود، پدرم، برادرش، علی علیه السلام را در کام آنها می افکند و آنها را به وسیله او سرکوب می کرد. او هرگز از این مأموریت های خطرناک باز نمی گشت، مگر زمانی که سرهای دشمنان را پای مال می کرد و بینی آنها را به خاک می مالید.

ل) رهاورد ایمان

خداوند، ایمان را سبب پاکیزگی شما از آلودگی و آفت های کفر و شرک قرار داده است.(1)

م) فلسفه احکام

یک - نماز

خداوند، نماز را سبب پاک ساختن بندگان از آفت های خود بزرگ بینی قرار داد.

دو - روزه

روزه را برای پایداری و ثبات در اخلاص و صفا قرار داد.(2)

سه - زکات

زکات را مایه طهارت و پاکی و در نتیجه، تکامل و رشد جان ها و سبب زیادی روزی تان قرار داد.(3)

چهار - جهاد

و مبارزه و جهاد با کافران را وسیله اقتدار و سرفرازی اسلام و دین قرار داد و بردباری در

ص: 98


1- همان.
2- همان.
3- همان.

مشکلات را سبب دریافت اجر و پاداش.(1)

پنج - امر به معروف

امر و دعوت به خوبی ها را مایه صلاح و رستگاری همگان ساخت.(2)

شش - حرمت قذف و شراب

شراب خواری و می گساری را حرام کرد تا از پلیدی و ناپاکی دور بمانید و پرهیز از نسبت ناروا را مانع از افتادن در وادی نفرین شدگان قرار داد.(3)

هفت - ثواب و عقاب اعمال

خداوند، پاداش را بر طاعت خود قرار داد تا بندگان را به بهشت برین روانه کند.(4)

و کیفر و بازخواست را بر معصیت خود مقرر کرد تا بندگانش را از انجام اعمال عقوبت زا باز دارد.(5)

2. خطبه

فاطمه علیهاالسلام در این دنیای فریبگر، غمگین و تنها مانده است. آه، از آن زمان که پدر چشمانش را بست، گل های خوش بو هم پژمردند و بهار، جزیره را ترک گفت. بت ها بیدار شدند و چشمان سنگی خود را گشودند و بانگ گوساله در «فدک» پیچید.(6)

ص: 99


1- همان.
2- همان.
3- همان.
4- همان.
5- همان.
6- کمال السید، بهشت ارغوان، ترجمه: ابوالقاسم حسینی ژرفا، قم، پارسایان، 1375، چ 1، صص 223 - 229 (با تلخیص).

زهرا دریافته بود که اگر چرخ حادثه این گونه بچرخد، دیری نخواهد  گذشت که سنت های جاهلیت در نقاب دل فریب مذهب، ظاهر خواهد شد و او به امانتی الهی می اندیشید که در غدیر خم به عهده علی علیه السلام و خاندانش واگذار شده بود.(1)

مسجد، مرکز اجتماع مسلمانان، حل اختلاف ها و دعواها بود. فاطمه نیز تصمیم گرفت برای دادخواهی به مسجد برود. او می خواست با صاعقه آتشین کلامش، پرده تزویر زمانه را بدرد و با بیان احساس برانگیزش، وجدان های مرده را زنده کند؛(2) زیرا اگر به مسجد نمی رفت و خاموش می ماند، مردم، حقیقت را در نمی یافتند و تاریخ، واقعه را فراموش می کرد.

فاطمه، مقنعه را گرد سر و گردن پیچید و ردای خود را بر تن افکند و به فرمان خدا به پا خاست. از خانه او تا مسجد چند گام بیش نبود. با گام هایی استوار پای در راه نهاد. گویی محمد است که بازگشته تا از نو، راه نیکو زیستن را به انسان بیاموزد و او را به سرچشمه روشنایی و جاودانگی رهنمون گردد.

او در حلقه ای از زنان و دختران به مسجد پای نهاد تا پیام خود را به امت و تاریخ ابلاغ کند.(3) شاید این نخستین باری بود که حضرت صدیقه

ص: 100


1- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 76 با تلخیص.
2- همان، ص 93، با تلخیص و تصرف.
3- بهشت ارغوان، ص 241 با تلخیص. ماجرای رفتن حضرت زهرا علیهاالسلام به مسجد پیامبر و... در کتاب احتجاج، ج 1، صص 131 و 132 نیز نقل شده است.

علیهاالسلام پس از رحلت پدر بزرگوار خویش به مسجد تشریف فرما می شد.(1) پس عجیب نیست اگر مهاجر و انصار در هاله ای از غم فرو روند. در این هنگام، پاره تن رسول الله، ناله ای شدید از دل برآورد. من نمی دانم این ناله کدام معانی و مفاهیم را در خود جای داده بود که مردم را این چنین به گریه انداخت. آیا فقط یک ناله، می تواند  چشم ها را بگریاند و قلب ها را آتش بزند؟(2)

تنها دختر پیامبر و همسر بنیان گذار بلاغت عرب، زبان به سخن گشود:

اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَنْعَمَ و لَهُ الشکرُ عَلی ما اَلْهَم.

ستایش از آنِ خداست به خاطر نعمت هایی که بخشیده است و سپاس شایسته اوست، برای اندیشه پاکی که در دل ها آفریده است.

وَ اَشْهَدُ اَنْ لااله الاالله وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ.

من گواهی می دهم که جز الله خداوندی نیست، همان که یگانه و بی انباز است.

وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی محمّدا عبدُهُ وَ رَسُولُه.

و نیز گواهی می دهم که پدرم محمد بنده و فرستاده خداست.

فَاَنارَاللّه ُ بِاَبی مُحَمَّدٍ ظُلَمَها وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها و جَلی عَنِ الاْبْصارِ غُممها.

خداوند با نور پدرم، محمد، تاریکی جهان را روشن ساخت و دل ها را از تیرگی پرداخت و پرده های برابر چشمان را برانداخت... از آن پس با مهر و انتخاب و ایثار او را نزد خویش برد.

ص: 101


1- فاطمه الزهرا علیهاالسلام از ولادت تا شهادت، ص 324 با تلخیص و کمی تصرف.
2- همان، ص 324.

تاریخ در برابر این واژه های آسمانی، شگفت زده شده بود. گویی آن بانوی بهشتی به زمین فرود آمده است تا پرتویی از ستارگان آسمان را برایشان ارمغان آورد. فاطمه لحظه ای خاموش گشت و نیروی خویش را گرد آورد تا نخل را بجنباند، باشد که خرمای تازه چیده برایش فرو بارد:

مردم بدانید که من فاطمه ام و پدرم، محمد بود. این را پیش تر گفته ام و دیگربار نیز می گویم، نه سخنم بیهوده است، نه رفتارم ستمگرانه. مسلمانان!  آیا باید میراث من ربوده شود؟ آیا خود، آگاهانه، کتاب خدا را کنار نهادید و آن را پشت سر انداختید؟ آیا خداوند آیه های ارث را درباره شما نازل فرمود و پدر مرا از آن مستثنا ساخت؟ اکنون تا دیدار آن جهان، این چهارپای آماده و زین برنهاده از آنِ تو باد. وعده گاه ما روز رستاخیز است. چه نیکوست که داور، خدا باشد و وکیل، محمد و هنگامه، قیامت و آن روز است که تباه کاران زیان خواهند دید.

سخنان تاریخ ساز فاطمه علیهاالسلام برخاسته از باور عمیق او به حق و حقیقت و بیانگر حقایق مکتب وحی بود. حیف که وجدان ها مرده بود و در مدت بسیار کوتاه، سفارش های پیامبر نسبت به خاندان پاکش فراموش شد. گویا چشم بینا و گوش شنوایی نبود تا حقایق را ببیند و بشنود و دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آلهرا یاری کند. پس زهرا با یک دنیا غم و اندوه، مسجد را ترک کرد.

مردان به چشم اندازی خیره شدند که در آن افق هایی فرارویشان پیدا بود؛ افق هایی که فاطمه گشوده بود. بدین سان، انسان گریخت و امانتی را که آسمان ها و زمین تحمل نکرده بودند و او بر دوش گرفته بود، بر زمین

ص: 102

افکند. به راستی که انسان بسی ستمگر و نادان است.(1)

 

ص: 103


1- بهشت ارغوان، چ 1، ص 241 - 248 با تلخیص؛ بحارالانوار، ج 29، ص 222.

فصل هفتم: برگزیده ادب فارسی

1. متون ادبی

علی وار، زهرا بوده ای

سلام بر تو ای مادر مهربان باران ها! قانون شناور خاک را سر انگشت های آسمانی تو نوشته است. ای فراتر از فهم! جریان خروشانی که از دامان تو برخاسته است، تمام دشت های کبود را سیراب خواهد ساخت.

از تمام پرده ها، نوایت را می شنوم. نجوای ملایمت در باد جریان دارد. صدایت از شور سال ها آکنده است. میلادت، چراغی است که در کوچه ها ولوله می اندازد. دستانت بوی تابستان های سرشار می دهد. زمین، وام دار سخاوت بی مرز توست. گونه های خیسِ شبانگاهی ات، عطش کاینات را می خشکاند. دلت برای کیست که می تپد؟

یاریگر کوچک پدر! حتّی تمام سالیان کودکی ات را بزرگ زیسته ای. دست هایت، تکیه گاه رنج های پیامبرانه است. از طائف تا یثرب، از یثرب تا مکّه، کوله بار خستگی های پدر را به دوش کشیده ای.

فاطمه زیسته ای، ولی محمّدوار، علی وار، زهرا بوده ای.

چتری بزن بر سر آسمان ها. نجوای کبودت در تمام کناره ها منتشر است. در این کوچه های پر از شیطان، صدای قدم هایت خواب ها را خواهد شکفت.

ص: 104

گل محض! گلدان محض! یازده گل بوته سبز و سرخت را از جویبار کدامین دامان سیراب کرده ای؟ کلمات در رکاب نام سیلی خورده ات بی تاب تر از همیشه اند.

حرف که می زنی، همه موجودات را به تکان وا می داری. دلم در مهرِ تو می پیچد. توفان به پا کرده ای میان یافته هایم. هوایم از پَرهیب خیالت معطّر است.

چشم هایت را به جهان پیرامون می گشایی. لبخندهایت تا همیشه بوی گل محمدی می گیرد.

خوشا سقف هایی که حجم نگاهت را به دوش گرفته اند!

چشم هایت از شرقِ حجاز طلوع می کند. خدیجه علیهاالسلام منتظر است.

با تمام کوچکی ات - کوهوار - تکیه گاه پیامبر شده ای.

خوشا هوایی که نفس می کشی؛ هوایی که از دشتستان های دامن خدیجه بزرگ برمی خیزد!

خوشا بوی مادر! خوشا خنده های آسمانی پدر!

بانوی آیینه و راز! برمی خیزی و جهانی با تو برمی خیزد و تو هیچ گاه چون

دریچه های باز و بسته شهر، بی کبوتر و پرواز نخواهی ماند.

حسین هدایتی

ص: 105

فاطمه علیهاالسلام می آید

دروازه های آسمان، گشوده می شود و بارانی شگفت، زمین را فرا می گیرد.

مدینه، لبریز عطر یاس، با چشمانی گشاده تر از هر روز، بیستمین روز جمادی الثانی را دیدار می کند.

 دروازه های آسمان گشوده می شود و فرشتگانی بی شمار، هلهله کنان فرود می آیند.

چشمان خدیجه علیهاالسلام، خیس لبخند می شود و محمد صلی الله علیه و آله، شادمان و بی قرار، کودک را در آغوش می کشد.

فاطمه علیهاالسلام متولد می شود؛ دختری که مادرِ پدر است و خیر کثیر. خورشیدی که یازده ستاره دنباله دار را در آسمان امامت، مادری کرد.

مشرکان، پیامبر را ابتر خواندند و خداوند، فاطمه را کوثر نامید؛ إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ.

فاطمه متولد می شود؛ کسی که سپیده دمان، دیدگان روشنش را سجده می کنند و کوه ها، قامتِ قیامت را به احترام برمی خیزند.

زنی شگفت که عفتش سرلوحه همیشه زنان تاریخ است. درختی تناور که ریشه در آسمان داشت و پرنده های نور، بر شاخه های سبزش آواز خواندند.

فاطمه می آید. دوشیزه ماه، بر پیشانی بلندش دامن می گسترد. بانویی بزرگ که قبیله های زمین، شکوه اساطیری اش را به نماز می ایستند.

ص: 106

از شانه های زمین، یاس های سپید، چون پیغام های بشارت، بالا می روند. کوهستان، صدای نفس هایش را ترانه می شود و کهکشان ها، نزول ستاره اش را شاعری می کنند. او می آید و کوچه های مدینه، طلوع گام هایش را به پیشواز می آیند.

او می آید. رودخانه های یخ بسته جهان، ترک برمی دارند و سپیدارهای جوان به سمت نور، قد راست می کنند.

او می آید تا دخترانِ زنده به گور شده عرب، غرور زن بودن را از بین خروارها خاک، حِس کنند.

 فاطمه، فریادی سرخ است در کوچه های مظلومیت علی علیه السلام. می ایستد تا خانه نشینی علی علیه السلام را نبیند و این گونه است که پرهای سپیدش در هجوم تیرهای کینه به خون می نشیند.

فاطمه می آید، می ایستد و می ماند تا زمینیان، حضور ملکوتی اش را آسمان شوند.

معصومه داوود آبادی

سرچشمه فزاینده رحمت

«انّا اعطیناک الکوثر؛ ما آن سرچشمه فزاینده را به تو بخشیدیم.» نومید مباش، پیوند آسمان و زمین قطع نخواهد شد؛ حبل المتین، گسستنی نیست. شاخه های وحی و پرستش، ریشه در خاک فطرت آدمیان دارد. سرچشمه فزاینده هدایت در دست های توست پیامبر! نومید مباش. اکنون که از امتحان الهی سرافراز بیرون آمده ای و اندوه فقدان فرزندانت - قاسم، عبدالله و ابراهیم - ذره ای از ایمانت به راه، نکاسته است، خدا، کوثر را به تو ارزانی می دارد.

ص: 107

«فصلّ لرّبک وانحر؛ نماز به پای دار و قربانی کن.» تنها در اتصال با مبدأ آفرینش است که این چشمه فزاینده بیشتر و بیشتر می جوشد. یاد خداست که رنج های کشیده و ناکشیده ات را برایت آسان می سازد. چشم به خدا داشته باش که چشم زخم های گمراهان اثری ندارد. زمام کارها همه در دست اوست و اوست که از فیض لایتناهی خویش، کوثر را به تو ارزانی داشته است.

«انّ شانئک هو الابتر؛ همانا سرزنشگران تو ابترند.» آنان نمی دانند که همچون کف های روی آب، دیری نمی گذرد و آفتابشان غروب می کند؛ نمی دانند که با  «نور» می جنگند و دشمنِ نور، دشمنِ خویشتن خویش است. آنان زیر آوارهای تاریخ، مدفون خواهند شد، ولی آنچه می ماند، خداست و مشیّت او. از سرزنش هایشان مهراس و میندیش که تو خدا داری و خدا پشت و پناه توست. آنان، ولی درمانده و بی پناهند. گمان می کنند که دولت تو دیری نمی پاید، ولی نمی دانند که رفتنی، ابر است و ماندنی، خورشید. خورشید چشم های تو جاودان خواهد درخشید. نومید مباش؛ ما فاطمه علیهاالسلام را به تو ارزانی داشتیم و این کوثر ماست که به تو می بخشیم. از این، پس شاهراهِ کوثرِ وجود فاطمه علیهاالسلام است که آیه های رسالت تو را به جهانیان پیوند می زند.

از این پس، لوح محفوظ، جان و ضمیر پاک فاطمه علیهاالسلام است. راضیه و مرضیه، نفس مطمئنه زهرایی است که وقتی از صحرای محشر می گذرد، همه باید سرها به زیر افکنند.

از این پس، فاطمه علیهاالسلام است که مادر آفرینش است و از دامان عصمت

ص: 108

و مادری اوست که موعود آخرالزمان زاده می شود. فاطمه علیهاالسلام را سرمشق قرار داده ایم تا بدانند که زن بودن؛ یعنی فاطمه وار زیستن.

فاطمه علیهاالسلام را یک مادر آفریده ایم. فاطمه علیهاالسلام قلب خاندان نبوی است و از اوست که حیات، در رگ های رسالت و پیامبری جریان دارد.

تا وقتی که یک زن، زنی به عظمت فاطمه علیهاالسلام، زیر عبای آل کسا نباشد، اهل بیت علیهم السلام کامل نمی شود.

فاطمه علیهاالسلام، مصراع جدایی ناپذیر قصیده بعثت است.

نومید مباش پیامبر! ما فاطمه علیهاالسلام، کوثر را به تو ارزانی داشتیم.

میثم امانی

 هدیه ای بی نظیر

پیامبر، تمام راه به این فکر می کرد که چگونه خدیجه مهربان را از این راز آگاه سازد و چگونه خبر این جدایی را به خدیجه بدهد؟ چهل روز دوری، چهل روز فراق، چهل روز جدایی از خدیجه، ولی گریزی نیست.

محمد صلی الله علیه و آله لب به سخن گشود و خدیجه، بانوی خردمند حجاز، افتخار زنان مکّه، آرام و سر به زیر، دل به نسیم روح بخش کلام همسر سپرد و امر خدا را به جان پذیرا شد.

آن گاه آرام گفت: «با اینکه دلم لبریز از عشق و محبت به شماست و یک لحظه زیستن بی حضور شما، برایم از هر عذابی سخت تر است، ولی چون اراده خداوند بر این امر واقع شده، من تسلیم خدا و رسول خدایم».

 

و چهل روز چلّه نشینی آغاز شد. باید پیامبر، چهل روز و چهل شب در

ص: 109

خلوت، سر به آستان قدسی پروردگار می نهاد و یک دختر، پاداش چهل روز و شب دوری خدیجه از محمد صلی الله علیه و آله است.

یک دختر، سرانجامِ خوش این جدایی است.

آه، خدیجه بزرگ، بانوی دلتنگی های رسول، بانوی صبوری ها، برگزیده زنان!

کوثری از نور، کوثری از بهشت و این چهل روز، آغاز یک تاریخ بود.

 

فاطمه،بریده شده از گناه است و آغوش تو، تنها آغوش گرمی بخش عصمت خداست.

فاطمه، ستاره دنباله داری است که تا آخر دنیا، ادامه دارد.

فاطمه، مادر یازده ستاره نورانی است.

مادر یک تاریخ جاودانه.

خدیجه پنجی

 فاطمه علیهاالسلام، مونس تنهایی خدیجه علیهاالسلام

... روزها به تندی می گذشتند و من چقدر تنها بودم. از روزی که به ازدواج پدرت - رسول خدا - درآمدم، همه قوم و خویشانم، مرا ترک کردند، حتی زنان مکه نیز. و تنهایی چه وحشت زاست عزیز دلم!

البته بیشترین نگرانی ام به خاطر جان عزیز رسول خداست که این مردم زبان نفهم جاهل، بغض او را به دل دارند. تحریم رفت و آمد با من نیز از این سرچشمه گل آلود، آب می خورد. اینها نمی فهمند «رسالت» یعنی چه دلبندم!

ص: 110

- چه گفتی؟ صبر کنم؟! چنین است عمر من! تا به امروز از خدای، همین را طلبیده ام که دلی صبور به من عنایت فرماید تا این تنهایی عظیم بر من گران نیاید، که نیامده است.

- چی؟ گفتم که من اصلاً نگران ...

- خدیجه!

- این رسول خداست، مرا ببخش دلبندم!

- خدیجه جان! با که حدیث می کردی؟!

- راستش.... با... با...

- با که؟ من که در اینجا کسی را نمی یابم!

- با... کودکی که در شکم دارم. او مونس تنهایی من شده است!

- خدیجه! خبری خوش برایت دارم.

- چه خبری یا رسول اللّه؟

- برادرم، جبرئیل به من خبر داد که این فرزند، دختری پاکیزه است که نسل مرا خدای از او به وجود خواهد آورد و از آنان، پیشوایان دین و امامان به هم  خواهند رسید که حق تعالی پس از انقطاع وحی، ایشان را در زمین، خلیفه خویش خواهد گردانید.

- چنین باد، ای پیامبر خدا!(1)

*   *   *

به روایت حضرت مریم علیهاالسلام

ص: 111


1- تقی متقی، چشم در چشم سکوت، ص 24.

چون خدیجه را درد زادن فرا گرفت، به سوی زنان قریش و فرزندان هاشم، کس فرستاد تا نزد او حاضر شوند. آنان در پاسخ رسول خدیجه گفتند: خدیجه را بگوی فرمان ما نبردی و قبول قول ما ننمودی و زن یتیم ابوطالب شدی که فقیر است و بی چیز. بدین سبب به خانه ات نمی آییم!

وقتی خدیجه، پیغام رسول را شنید، بسیار اندوهناک گردید و در حالی که از درد به خود می پیچید، به خدای بزرگ متوسل شد. پس خدای، فرشته ای فرستاد و من و آسیه و ساره و کلثوم را در بهشت برانگیخت تا به کمک وی بشتابیم. خدیجه با درد خویش می ساخت و دندان به هم می فشرد که وارد خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله شدیم. از اینکه مبادا او از  سرزده وارد شدنمان وحشت کند، خود را به هیئت زنان بنی هاشم درآوردیم، ولی باز تا چشم خدیجه به ما افتاد، رنگ از رخش پرید. خواهرم، «ساره» که وضع را چنین دید، به سخن درآمد و گفت: سلام بر تو ای خدیجه! مترس که ما رسولان پروردگار توییم و به امر الهی به حضورت شرفیاب شده ایم تا در زادن این نوزاد فرخنده پی، کمک کارت باشیم. منم «ساره»، همسر ابراهیم خلیل.

آسیه گفت: منم «آسیه» دختر «مزاحم» که در بهشت از رفیقان تو خواهم بود.

خواهرم کلثوم گفت: منم «کلثوم»، خواهر موسای کلیم.

 چون نوبت به من رسید، گفتم: من هم «مریم» دختر عمرانم و مادر عیسی مسیح.

ص: 112

کم کم چهره خدیجه شکفته شد و لبخند رضایتی بر لبانش وزید. ما نیز دست به کار شدیم. چیزی نگذشت که زهرای عزیز پاکیزه تر از آنچه می پنداشتیم، فرود آمد و چنان نوری از جبین مبارکش ساطع گردید که تمام شرق و غرب جهان را فرا گرفت.

مکه در نور بال بال می زد و عرشیان در تکاپوی دیدار نو رسیده رسول خدا فرا می رفتند و فرود می آمدند تا بلکه اذن نزول بگیرند و دیده به دیدار فاطمه نورانی کنند!

من به دنبال آب می گشتم که دیدم ده حوری بهشتی هر یک با ابریق و تشتی وارد شده اند. بی درنگ فاطمه را بر سر دست گرفته، بوسیدم و بوییدم؛ چنان که سیبی سرخ را و چقدر بوی گل یاس می داد!

آن گاه به آب کوثر غسلش دادیم و با دو جامه بهشتی که با خود آورده بودیم، فرو پیچیدیمش؛ جامه ای به غایت سفیدی و نهایت خوش بویی. وقتی کامش را گشودیم، با زبانی فصیح، چنان که گویی صدایش از مرغزاران بهشت می وزد، فرمود:

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه و اَنَّ اَبی رسولُ اللّه ُ و سیّدُ الاَنبیاء و اَنَّ بَعْلی سیّدُ الاوْصیاءِ وَ وُلْدی سادةُ الاسباط.

پس یکایک ما را به نام خواند و بر هر کدام درود فرستاد.

چه حالی داشتیم و از شادی در پوست خویش نمی گنجیدیم. خواهرم، «ساره»، فاطمه را چنان شوقمند به سینه فشرد که من بر جان نازنینش ترسیدم. صدای هلهله حوریان بهشتی با صدای صلوات ما درآمیخته بود که نورانیّت چهره فاطمه تمام آسمان  را فرا گرفت؛ چنان نوری که ماه تا بدان روز برخود  ندیده بود. پس همه یک صدا گفتیم:

ص: 113

ای خدیجه! این تو و این عزیزتر از جانی که طاهره است و مطهره و حق تعالی او و نسلش را برکت داده است. مبارکت باد فرزندی چنین که سرورزنان جهان است!

خدیجه با شادمانی تمام، زهرا علیهاالسلام را در آغوش گرفت و پستان به دهان مبارکش نهاد و چنان محو جمال مولود خود گردید که بی اختیار اشک شوق بر دیدگانش دوید. پس آن گاه زبان به حمد الهی گشود و چشم در چشم ما خندید.(1)

*   *   *

به روایت فضّه

بانوی من! امروز بسیار دلتنگم. هر چند دلتنگی ام به قدر دلتنگی شما نیست؛ زیرا معرفتم کمتر از معرفت شماست. هر کس شادمانی و اندوهش ریشه در عمق معرفتش به حق دارد و چه کسی از شما عارف تر به حق؟!

از اینکه حوصله کرده و به سخنانم گوش می سپارید، سپاس گزارم. یاد گذشته ها چقدر برایم شادی آفرین و اندوه زاست! اندوه زا از آن جهت که کنیزی سیاه رو و سیاه دل و گمراه بیش نبودم و شادی آفرین؛ چون به برکت پدرتان، رسول خدا صلی الله علیه و آله به نور اسلام و ایمان راه یافتم و در این سال ها که در خانه شما و محرم رازتان بوده ام، چه بزرگواری ها که از شما ندیده ام!

ص: 114


1- همان، صص 25 - 27.

یادم نمی رود روزی که پادشاه حبشه، نجاشی، مرا به پیامبر خدا بخشید، ترس از آینده ای مبهم، التهابی عمیق را در دلم دامن می زد. نمی دانستم باید شادمان باشم  یا اندوهگین.

با این حال، آن گاه که چشمم به چهره نورانی پدرتان افتاد، چنان مهری از او در دلم جای گرفت که تمام خوشی های گذشته را از خاطرم زدود؛ هر چند که کنیز بودم و روز خوش برایم مفهومی نداشت!

از روزی که بدین منزل با صفا و صمیمی، قدم نهاده ام، چه قدر احساس خوشبختی می کنم؛ زیرا هیچ گاه مرا - با آنکه لایق نبوده ام - از خویش و فرزندان خود جدا ندانسته اید!

دوست دارم برخلاف روزهای پیشین که در برابر بزرگواری تان، زانوی ادب بر زمین می زدم و از علوم اولین و آخرینتان خوشه ها می چیدم، امروز را به من اجازه سخن بدهید. بگذارید آموخته هایم را در پیشگاهتان مرور کنم. خواهشم این است که از آغاز مرا بر این پرگویی ببخشایید و آن گونه که راحت ترید، بنشینید و به سخنانم گوش بسپارید.

اصلاً بهتر است شما به دیوار تکیه بزنید، یا نه، بر این پوست گوسفند که خوابگاه حسن و حسینتان است، دراز بکشید و با من در این سفر معنوی همراه شوید؛ سفر در کوچه پس کوچه های شکوهمند خاطرات خوشایند.

هر وقت که این گونه لبخند مهربانتان بر آن لبان نازک تر از گلبرگ می شکوفد، چقدر احساس آرامش می کنم!

بانوی من! یادتان هست داستان خلقت آدم ابوالبشر که از زبان پدرت - پیامبر خدا - برایم تعریف فرمودید؟! همان که درباره علت خلقت عالم و

ص: 115

آدم در آن سخن رفته است. راستی از کجا آغاز می شد؟!... بگذارید لختی بیندیشم...

آهان، یادم آمد؛ فرمودید:

«هنگامی که خدای تعالی، آدم علیه السلام را آفرید و از روح خود در او دمید، آدم به  جانب راست عرش نگریست و پنج شبح غرق در نور را در حال رکوع و سجود دید. آن گاه عرضه داشت: خدایا! آیا مگر قبل از آفریدن من، کسی را از خاک آفریده ای؟ خطاب آمد: یا آدم! نه، نیافریده ام. عرض کرد: پس این پنج شبح نورانی که به شکل و شمایل منند، کیانند؟

حق تعالی فرمود:

«اینها ذرّیه توأند. اگر آنان نبودند، همانا تو را نیز نمی آفریدم! نام هاشان را از اسامی خویش مشتق کرده ام؛ من محمودم و این، «محمد صلی الله علیه و آله» است. من عالی ام و این، «علی علیه السلام» است. من فاطرم و این، «فاطمه علیهاالسلام» است. من احسانم و این، «حسن علیه السلام» است. من محسنم و این، «حسین علیه السلام» است. اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را می آفریدم، نه عرش و کرسی را، نه آسمان و زمین را و نه فرشتگان و جن و انس را... . به عزّتم سوگند! هر بشری اگر ذرّه ای کینه اینان را به دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ می افکنم. ای آدم!... این پنج تن برگزیدگان منند و نجات و هلاک هر کس، بسته به حبّ و بغضی است که نسبت به آنها دارد. یا آدم! هر وقت از من حاجتی خواستی، پس به آنان توسل کن...».

بانوی من! راستی این مردم چه قدر ناسپاسند، با آنکه از سرما می لرزند، باز به آفتاب وجود شما پشت می کنند، عجیب است کردار اینان!

ص: 116

هیچ وقت از ذهنم نمی رود روزی که پیامبر خدا، جمعتان را جمع دید و از صمیم دل و با مهربانی ویژه ای، خطاب به شما فرمود:

من با هر کس که با شما در جنگ باشد، در جنگم و با هر کس که با شما از در صلح و صفا درآید، در صلح و آشتی ام!

بانوی من! گاه که آن سخن پیامبر بزرگ را درباره شما به یاد می آورم، شادمانی چنان در بند بند وجودم می دود که نزدیک است بال درآورم. یادتان هست آن کلام  زیبا که فرمود:

این فاطمه است، آن گاه  که در محراب عبادت می ایستد، هفتاد هزار فرشته مقرّب بر او سلام می کنند و ندا می دهند: یا فاطمه! خدای ما تو را از میان جمیع زنان عالم انتخاب کرد و تو را از همه آلودگی ها پاک و منزّه گردانید!

یادت هست که به شوی گرامی ات درباره بانوی من چه فرمود؟ آری، همان که می فرماید:

یا علی! به درستی که فاطمه، پاره ای از تن و جان من است. اوست نور دیده و ثمره قلب من. آنچه او را ناپسند آید، مرا نیز ناپسند آید و آنچه او را مسرور گرداند، مرا شادمان خواهد ساخت... سپس تأمل کرد و فرمود: یا علی! پس از من هر چه در توان داری، به زهرا نیکی کن.

آن گاه دست به سوی آسمان گشود و گفت:

خدایا! من تو را گواه می گیرم، که دوست دارم هر کس اینان را دوست بدارد و دشمن می دارم آنانی را که با اینان دشمنی ورزند. هر که با این جماعت در ستیز باشد، من با او در ستیزم و هر که با اینان از در صلح و آشتی درآید، من با او در سلم و صفایم.

خانم! مرا ببخشید که خسته تان کرده ام. خدای مرا بکشد که یادم نبود کارهای خانه امروز به دوش شما بوده است. آخر مگر بارها نگفتم و اصرار

ص: 117

نورزیدم که بگذارید هر روز من به کار خانه برسم و شما تنها به امور آقازاده ها سرگرم باشید!

فرمودید: نه فضّه جان! کارهای خانه سخت است، بیا تقسیمشان کنیم؛ یک روز با تو و روز دیگر با من!

و من با آنکه هیچ بدین تقسیم راضی نبودم، چاره ای جز پذیرش نداشتم.  آخر مگر... .

بانوی من! انگار خیلی خسته تان کرده ام. باقی حرف ها بماند برای فرصتی دیگر. شما بهتر است استراحت کنید. من می روم دنبال آقازاده ها؛ یا... علی!(1)

هنگامه خاموشی

همان سان که شمع ها در دل تاریکی می سوزند و قطره قطره آب می شوند و اشک های سوزان خویش را جاری می سازند، فاطمه می سوخت و ذره ذره رو به خاموشی می رفت.

اکنون فاطمه با سکوت فریاد می کرد. او همانند «مریم»، روزه سکوت را برگزید. علی دریافته بود که هنگامه رحلت نزدیک است و خانه ای که با شاخه های نخل در بقیع برافراشته بود، اینک پناهگاه فاطمه است؛ خانه اندوه و رنج. آن خانه به چشم خویش می دید که شمع در حال افسردن است و

ص: 118


1- همان، صص 27 - 31، در به سامان آوردن این نوشته، از کتاب شریف «منتهی الآمال» اثر حاج شیخ عبّاس قمّی و «فاطمة الزهراء علیهاالسلام» نگاشته علاّمه امینی استفاده شده است.

ستاره در حال کوچیدن و آفتاب در حال افول؛ آفتابی که گرما و روشنایی و امید را در همه سو می پراکند.

آری، فاطمه به سکوت پناه برد و آنان که از گریه های او گلایه داشتند، دیگر صدای ناله ای را که از ژرفای قلبی شکسته برمی خاست، نشنیدند. هیچ کس نوای برآمده از دل او را نمی شنید، مگر آنکه گذارش به «بقیع» می افتاد.

آن گونه که ستارگان، پشت ابرهای تیره پنهان می شوند، فاطمه از دیدگان پنهان شد. پنهان شد تا همانند پروانه ای به جست وجوی خورشید رود؛ به جست وجوی بهارِ پشت سر که بادهای پاییزی آن را آشفته بودند.

 فاطمه پنهان گشت. اینک هیچ کس نوایش را نمی شنید. در حجره ای از شاخه خرما که با زندگانی دنیا بیگانه بود، خلوتی داشت. فرشتگان، حیات زمینی را نمی خواهند؛ بانوان بهشتی، زندگی در جهان خاکی را نمی پسندند؛ آنها که آسمان را جسته اند، تاب و توان انتظار ندارند.

آری، پیامبران هم آن گاه که می بینند برای اندرزهایشان گوش شنوایی نیست، به زبان سکوت سخن می گویند. در «خانه اندوه» (بیت الاحزان)، فاطمه همانند شمعی برافروخته می سوخت و جان خویشتن را به شعله می کشید تا نور و گرما را به همه جا بپراکند. فاطمه به زبان شمع سخن می گفت؛ زبانی که جز پروانگان نور آشنا، توان تکلم به آن را ندارند.

به این سان، فاطمه با سکوت فریاد می کرد: با طنین ناله خویشتن، شما را فرا می خوانم... انقلاب من در اندوه من فرو پیچیده است... و اعتراضم در اشک هایم نهفته است.

این است زبانی که من بر آن چیره ام. امید که شما این زبان را بفهمید... .

پروردگارا! اینان به من ستم کرده اند. مرا از چنگالشان آزاد ساز!

ص: 119

و شمع، سرا پا آب شد و جان خود را به آتش کشید، تا آن دم که جز حلقه های نور، چیزی از آن باقی نماند.

اکنون هنگام خاموشی اش فرا می رسید. چهره اش به ماهی همانند بود که شب زنده داری یک شامگاه دراز زمستانی، رخسارش را زرد کرده باشد.

صدایش از فرودست برمی آید، همگام با موج و اندوه. اشک هایش به سان بارانی که از آسمان پرخشم فرو می بارد، سیل انگیز بود.

اسماء، بستر بانوی خویش - این بانوی هر زن، در هر جای تاریخ - را گسترد، آن پیکر نحیف دیگر نمی توانست روحی چنان بزرگ را تاب بیاورد؛ روحی که  می خواست تا بی نهایت بال بگشاید.(1)

پرواز به ملکوت

خورشید در آستانه وداع بود. شعله های سرخ فامش همچون زخم شهیدان در افق می سوختند. سپاه شب، آرام آرام پیش می خزید و خورشید، دامن خویش را فرا می چید تا به دور دست بکوچد... آن گاه ستارگانی پدیدار شدند که امید را بر می تابیدند و فاطمه هنوز می درخشید و خون زندگی در رگ هایش جریان داشت. آرام و باوقار، به اسماء گفت: «آبی بریز تا خویشتن را بشویم».

اسماء بسیار شاد شد؛ زیرا دید بانویش به زندگانی روی می کند و سلامتش را باز می یابد. فاطمه خویشتن را شست و بدن زخم خورده اش را پاکیزه کرد. سپس جامه ای نو به تن پوشید و خود را به عطر کافوری که

ص: 120


1- بهشت ارغوان، صص 249 - 251.

جبرئیل به پدرش پیشکش کرده بود، آراست. آن گاه، در حالی که لبخندی چهره اش را واگشاده بود، فرمود: «بسترم را میان حجره بگستر!»

فاطمه برای کوچیدن آماده می شود. در خانه، جز اسماء کسی نیست. اسماء با نگرانی به بانوی جوان می نگرد که در میانه ظلمت فراگستر شب، به هر سو نور می پاشد. فاطمه پیش از آنکه به بستر رود، گفت: «اسماء! من بسی بیزارم از اینکه پس از مرگ، جامه ای بر زن می افکنند که پیکرش را نشان می دهد. آیا می توانی مرا پس از مرگ، به خوبی بپوشانی؟»

و اسماء با پاسخ خویش، خاطر او را شاد ساخت: «من آن گاه که در «حبشه» به سر می بردم، دیدم که آنان برای این هنگامه چیزی می سازند. اگر پسندی، همانند آن را برایت می سازم».

فاطمه به نشانه موافقت، سر تکان داد و چند لحظه به اسماء خیره شد که اینک  جویبار امید در قلب شکسته اش جاری گشته بود.

اسماء، تختی آماده کرد و آن را واژگون ساخت. آن گاه شاخه ای نخل آورد و پایه های تخت را به هم پیوست و با ریسمانی از الیاف خرما، آن را استحکام بخشید. سپس پوششی بر آن گسترد. بر چهره بانوی بهشتی زمین، خشنودی و لبخند نمایان گشت: «آری، همانندِ این را برایم بساز. چه زیباست این، ای اسماء! مرا بپوشان؛ خداوند تو را بپوشاند».

فاطمه در بستر خویش آرمید و دستش را زیر گونه اش نهاد. آن گاه چشمانش را فروبست و خوابید. اسماء می شنید که او با آوایی فرشته وش زمزمه می کند: «سلام بر جبرئیل. پروردگارا! مرا در گستره خشنودی و به همسایگی و بر سرای خویش جای ده؛ که سرای تو جایگاه صلح و صفاست».

ص: 121

شمیم بهشت در فضا پیچید. اسماء به چهره فرشته گون بانویی نگریست که در آغاز جوانی با زمین وداع می گفت. آن سان که نوگلی در قلب بهار می پژمرد، همچون کبوتر سپیدی که بالش را شکسته باشند... . آه، ای بهشتی بانوی شهید!

سپس علی آمد، با پشتی خمیده، گویی که کوه اندوه را بر دوش داشت. اسماء با دستانی لزران، نامه اش را که فاطمه پیش از مرگ نگاشته بود، به علی سپرد. اشک همچون ابری که هوای باریدن دارد، در چشمان علی حلقه زد. آن گاه همانند کبوتری که امواج درمیانش گرفته باشند، درواژه های فاطمه غرق شد:

بسم الله الرحمن الرحیم

این، وصیت فاطمه دختر رسول خداست. او گواهی می دهد که معبودی جز الله نیست و محمد بنده و فرستاده اوست و بهشت و جهنم راست و حقیقی اند و هنگامه حقیقت که هیچ تردیدی در آن نیست، فرا می رسد و آن گاه خداوند، همه خفتگان گورها را برمی انگیزد.

ای علی! خداوند مرا که فاطمه ام و دختر محمد، همسر تو ساخت تا در دنیا و  آخرت از آن تو باشم. مرا به حنوط معطر ساز و شست وشو ده و با کفن، جامه بپوشان و بر من نماز بگزار و شبانه به گور بسپار و هیچ کس را آگاه نساز. تو را تا هنگامه قیامت به خدا می سپارم.

علی سرگشته و حیران، بر جای ایستاده بود. فاطمه، تنها مایه آرام و قرار و شکیبایی اش، اکنون با او وداع گفته و در میان این بادهای آتش خیز، تنهایش نهاده بود.

علی با کوه اندوه بر دوش، ایستاد؛ کوهی که ابرهای انبوه اشک خیز بر آن می باریدند.

ص: 122

آن قلب که دوستی از آن می تراوید، باز ایستاد. آن چهره که آفتاب را فرامی تابید، در حجاب رفت. آن پرتو که راه زندگانی او را روشن می ساخت، به خاموشی گرایید. «ذوالفقار» درهم می گرایید. ستون شادی فرو می ریخت. تاریکی، زمین را فرو می پوشاند. ستارگان لحظه به لحظه رخشنده تر می شدند. همانند چشمانی که از فراز زمین به ستاره ای که در حال فرو پاشیدن است، خیره مانده اند.

تاریخ هم حیران و سرگشته ایستاد. تاریکی شب افزون گشت واندوه همانند ابری که در سکوت می گرید، در خانه های مدینه جاری گشت. زوزه گرگ های دوردست، کوچ صلح و آرامش را بیم می داد. مردم مدینه گرد آمدند تا او را به خاک بسپارند. «ابوذر» به آنها گفت: «باز گردید! تشیع فاطمه به هنگامی دیگر وانهاده شده است».(1)

مردم بازگشتند و تاریخ، حیران ایستاد تا بنگرد که چه پیش می آید. مدینه در  خواب فرو رفت و پلک های سنگین از اندوه و اشک را بر هم نهاد. در آن شب، «یثرب» با چهره بیم آلود خویش، خاموش می گریست.(2)

در فراق یار (نجوای حزین علی علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)

فاطمه، آرام خوابیده و دستش را زیر گونه اش نهاده بود. اینک آن روح بزرگ از تاب این پیکر نحیف پر کشیده بود؛ پیکری که بسی انتظار کشیده

ص: 123


1- بحارالانوار، ج 43، ص 214.
2- همان، صص 255 - 258.

بود تا به عناصر خاکی بپیوندد؛ پیکری که از همراهی با آن روح بزرگ، درمانده و اکنون هنگام آسودنش بود.

در حجره فاطمه تنها دو کودک بودند و زنی و چند مرد که صداقت را در دل داشتند.

تاریخ به زمزمه نماز و گریه اش گوش سپرده بود که از نوای سینه یاران در هنگامه باران حکایت می کرد. تاریخ حس کرد که باری بر دوشش سنگینی می کند. برای لحظه ای، سرش از خواب فرو افتاد و در تاریکی، به انتظار، چشمان خویش را بست.

فاطمه همانند رنگین کمانی دامن برکشید و رفت. تاریخ، چشمان خود را گشود و چیزی نیافت. تنها علی را دید که ایستاده، از جان خویش غبار می تکاند و در گوش پیامبر نجوا می کند:

ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! درود بر تو، درود من و دخترت که نزد تو فرود آمد و بسی شتابان به تو پیوست. اکنون بر آن گزیده تو بی صبرم و از غم او آرام ندارم. اندوهم جاودانه است و شبم بی قرارانه، تا آن گاه که خداوند مرا نیز به منزلگاه تو برکشد، همان سرایی که او در آن آرام گرفته است. زود است که دخترت به تو خبر دهد چگونه امتت هم دست شدند تا او را در هم بشکنند. پس از او بپرس و حال را از او جویا شو. این در حالی است که هنوز از مرگ تو دیری نگذشته و  یاد تو از دل ها رخت برنبسته است. درود بر شما دو تن، درود و بدرود گوینده ای که نه یاوه می گوید و نه بد دل است. اگر کناره می گیرم، نه از دلتنگی است و اگر برپا می شوم، نه از بدگمانی به وعدهایی که خداوند به شکیبایان داده است.(1)

ص: 124


1- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی، قم، سید جمال الدین اسد آبادی، 1379، چ 1، صص 423 و 424، خطبه 202.

علی برخاست تا تنها رویاروی دنیا بایستد. او سخت احساس غربت می کرد. با دست خویش، بر آرزوهای خود، بر قلب خود و بر «ذوالفقار» خود خاک ریخت و حسرتمندانه زمزمه کرد: «از کف دادن محبوب ها، عین غربت است».

تاریخ ایستاد و بر زمان از کف رفته حسرت خورد. این فاطمه بود که در سکوت کوچیده بود و تاریخ نمی دانست او به کدام سو هجرت کرده است. نمی دانست به جهان چه پاسخی دهد. او خود، چنان که باید، ویژگی های این بانو را در نیافته بود.(1)

آه، ای ستارگان!

آه، ای ستارگان مدینه که با سو سو زدنتان خاموشی اختر تابناک آسمان وجود علی علیه السلام را به نظاره نشسته اید. آیا می دانید که شب های بی ستاره علی تیره و تاریک و بی فروغ است؟ آیا می دانید که علی علیه السلام در تاریکی شب، تنها بر مزار همسرش نشسته و ناله سر می دهد؟

پس بیایید و با وی هم آوا شوید و بر سوگ عزیز از دست رفته اش ماتم به پا کنید و با وی هم ناله شوید و اشک بریزید!

 ای ابرهای تیره و تار که آسمان مدینه را جولانگاه خود ساخته و از هم می پراکنید و فرار می کنید! چرا علی علیه السلام و فرزندانش را تنها گذاردید و با آنان هم ناله نیستید، چرا نمی گریید؟ آیا هیچ می دانید که نوگل باغ زندگی

ص: 125


1- بهشت ارغوان، صص 259 - 261.

علی علیه السلام نشکفته پرپر شد؟ آیا باخبرید که بهار، عمر ندیده خزان گشت؟

ای سکوت شب! چرا شکسته نمی شوی و بر ماتم گل رخشنده پیامبر نمی گریی؟ چرا با زمزمه های علی علیه السلام هم صدا نمی شوی و با وی به ناله نمی نشینی؟

ای شهر مدینه! ای شهر پیامبر! که پیکر نازنین و درهم شکسته زهرای بتول علیهاالسلام را در دل خود جای داده ای، چرا با نونهالان علی علیه السلام و یتیمان فاطمه علیهاالسلام هم صدا نیستی و بر دیدگان، اشک جاری نمی کنی؟

ای شهر مدینه، ای شهر خاطره ها، ای شهر پیامبر و ای شهری که خاطرات تلخ و شیرین آل رسول الله صلی الله علیه و آله در دل تو ثبت است و صفحات تاریخ آکنده از خاطرات توست! هنوز کوچه های تنگ و باریک تو یادآور لحظاتی است که حسنین علیه السلام و زینب و ام کلثوم علیه السلام در آن تاریکی وحشت بار شب به دنبال پیکرِ درهم کوفته مادرشان با گام های کوچکشان همچون مرغان بی بال و پر، آهسته روان بودند و به سوی گورستان گام برمی داشتند و زمزمه هایشان سکوت شب را می شکست و در فضا گم می شد.

شما، ای ساکنان دیار سکوت و خاموشی که با جامه ای سپید در زیر خروارها خاک آرمیده اید و نظاره گر ناله های علی علیه السلام بر گور زهرای اطهر هستید و بدان گوش فرا می دهید، چرا با وی هم دردی نمی کنید؟

آخر علی علیه السلام تنهاست و درمیان آن همه مردم بی وفا، آن قدر تنها و بی کس است که به ناچار، عزیز گلگون کفنش را شبانه دفن می کند و یادگار پیامبر را با  پهلوی بشکسته و بازوی ورم کرده در درون خاک جای می دهد.

ص: 126

بیایید و با علی علیه السلام همراز شوید و با فاطمه علیهاالسلام دم ساز باشید. آخر، روزگاری شمع وجود او، روشنی بخش زندگی مشقت بار علی علیه السلام بود که شبی را آسوده بر بالین ننهاده و پیوسته با اهریمن صفتان پیکار می کرد و با تابش نور وجودش بر قلب نازنین علی علیه السلام شور و نشاط می بخشید. زندگی علی علیه السلام، یک پارچه صفا و عشق راستین شده بود، هرچند زندگی ساده و فقیرانه ای داشت، ولی فاطمه علیهاالسلام همه چیزش بود، اما اکنون... آیا هیچ می دانید که خانه علی علیه السلامدیگر فروغی ندارد و غبار اندوه از در و دیوارش می بارد؟

یتیمان فاطمه علیهاالسلام هر یک به کنجی نشسته و به جای آغوش گرم و پرمحبت مادر، زانوی غم به بغل زده اند و آرام آرام، اشک می ریزند. هیچ پرسیده اید که چرا غنچه های پژمرده بوستان زندگی علی علیه السلام و زهرای اطهر علیهاالسلام، آرام اشک می ریزند؟

چون بی وفا مردم شهر مدینه، چنان بر یادگار پیامبر ستم کردند و پیکرش را درهم شکستند که حتی شایستگی شنیدن ناله های عزیزان فاطمه علیهاالسلام را نداشتند.

ای کاش می توانستند های های بگریند و ناله کنند تا صدای گریه هایشان در گوش شما ساکنان وادی سکوت، طنین بیندازد که شاید با آنان هم آوا شوید و ناله کنید... .(1)

ص: 127


1- سیری کوتاه در زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام، صص 223 و 226.

بهشت پیامبر

 آن شب، آرامش از کاینات، رخت بر بست؛ چرا که در خانه علی کسی آرام گرفته بود که لحظه لحظه زندگی اش آرامش پیامبر بود.

آن شب در خانه علی، خلاصه قرآن، کوثر ایمان، پاره تن محمد با سینه ای پاره شده، فریاد احمد را به گوش اصحاب می رساند: «فاطمه، پاره تن من است، نور چشمان من است، میوه دل و روح من است و او حوری ای است انسان صفت».

آن شب، علی غرق نگاه کسی بود که پیامبر از نظاره او و علی سیر نمی شد. آن شب، حیدر به اولین مدافع «ولایت»، به چشم اولین قربانی آن می نگریست؛ به اولین خطابه آتشین او در دفاع از حریم «امامت»، به اولین «سپر» در هجوم به خانه ای که جبرئیل دربان آن بود.

و اینک علی است و فصل سکوت در راه. اینک علی است و فصل نجوا با چاه، فصل غربت در حضر، فصل خطر در سفر و اینک علی تنهاست؛ تنهاتر از ماه. آن شب علی بار دیگر فاطمه را برای آخرین بار نظاره کرد. رخسار زرد از روزه، پاهای ورم کرده از نماز، دستانی تاول زده از آسیاب خانه و پهلویی شکسته چون قلب حسن و حسین.

«السلام علیک یا بنت رسول الله».

آن شب، ماه در سوگ مهربان ترین مادر روزگار مویه می کرد.آن شب این رسولان فاطمه، این غنچه های نشکفته، در سایه سار نخل غدیر خُم، خَم شده بودند و از ستم تندباد غاصبان به خود می پیچیدند.

آن شب، بهشت سیرتِ زمین، بهشت احمد، امانت محمد چون کشتیِ در تلاطم امواج سهمگین، در ساحل «وعده» پیامبر آرام گرفت.

ص: 128

آن شب علی در آرزوی جایی بود که فاطمه، این هم سنگ قرآن، این آیت  آفرینش را در آن جای دهد.

اما بدانید ای بقیع رفتگان! او هیچ نشانی از خاک بر تن نداشت تا قبرِ او را در خاک جست وجو کنید. آسمان نیلگون، تصویری از یک گونه نیلی و سیلی خورده اوست و دریا، قطره ای از اشک فروریخته اش. فاطمه را در قلب علی جست وجو کنید.

فاطمه با علی ماند در «جمل»، در «صفین»، در «نهروان»؛ همان گونه که با علی بود در «بدر»، در «اُحُد» و در «خیبر»، فاطمه با گل های معطرش باقی ماند.

آری، آن گاه که در مداین، سجاده از زیر پای حسن علیه السلام کشیدند، این فاطمه بود که او را از زمین بلند کرد. آن روز که در کربلا سر حسین علیه السلام بر نی رفت، این فاطمه علیهاالسلام بود که خاک و خون از رخسارش زدود و آن شب که در خرابه شام، زینب علیهاالسلام لحظه ای به خواب رفت، این فاطمه بود که سر او را به دامان گرفت.

فاطمه با علی بود، با حسن و حسین ماند و با زینبیان هست و فردا از آنِ مکتب اوست و در آدینه ای که دوباره عدالت علی علیه السلام ظهور می کند، این انگشت نورانی اوست که مهدی اش را هدایت می کند و به او می گوید: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ».(1)

ص: 129


1- حسن ابراهیم زاده، «بهشت پیامبر»، پیام زن، ش 7، سال اول، صص 42 - 49. با تلخیص

اشک و اشک و اشک

آن شب، مدینه چه دل گیر بود! گویی آسمان، دلش را غرق در خون کرده بود. لحظه های قبل، امام علی علیه السلام با دست های لرزان، پیکر فاطمه علیهاالسلام را به خاک گرم مدینه سپرده بود.

 کودکان فاطمه علیهاالسلام؛ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام، زینب و ام کلثوم در کنار قبر مادر، از عمق جان می نالیدند. یاران نزدیک پیامبر و امام علی علیه السلام؛ یعنی: سلمان، عمّار، مقداد و ابوذر و...، شانه هایشان زیر بار غم، خم شده بود. گویی شانه نخل ها هم می لرزید.

باران اشک به امام علی علیه السلام امان نمی داد. شب بود و امام علی علیه السلام و اشک و اشک و اشک... .

لحظه ها چه تلخ می گذشتند. امام علی علیه السلام با دلی سوخته، صورتش را میان دست هایش گرفته بود و با خود نجوا می کرد.

صدای ناله های امام علی علیه السلام به گوش آسمان رسید. دل آسمان گرفت و بغض، گلوی مدینه را فشرد. مدینه، بوی غم و گریه داشت.

امام علی علیه السلام نگاهش را به تاریکی شب دوخت و رو به مزار پیامبر از ته دل نالید: «سلام بر تو ای رسول خدا! از من و از دخترت که به دیار تو آمده و اکنون در کنار تو، زیر خاک خفته است...».

غم دوری از پیامبر و فاطمه علیهاالسلام، در دلش انباشته شده بود. طاقت نیاورد. صورتش را با دست هایش پوشاند و اشک، باز هم امانش نداد. در آن لحظه، ستاره های آسمان مدینه اشک ریختند و صدای مرغ حق و جیرجیرک ها در نخلستان خاموش شد.

ص: 130

صدای نرم امام علی علیه السلام، سکوت شب را شکست: «... ای رسول خدا! پس از فاطمه علیهاالسلام، آسمان و زمین در دیدگانم زشت است. اندوهم جاودانه است و شبم در بی خوابی می گذرد. غمم، پیوسته در دل است تا خدا مرا نزد تو ساکن گرداند...».

 ...شب بود و علی و اشک و اشک و اشک.(1)

فاطمه علیهاالسلام، منظومه غم

ایام «فاطمیه» که می رسد،

دل های عاشق و بی قرار، «سرود غم» می خواند

و... منظومه اندوه می سراید.

وقتی یک بوستان، خزان زده شود،

وقتی یک گل، پرپر گردد،

وقتی بلبلی به هجران گل مبتلا شود،

چه می ماند جز فصل نالیدن و موسم گریستن؟

«فاطمیه»، همان فصل و موسم است.

دردهای علی علیه السلام، بیش از ظرف فهم و درک ماست.

داغ غربت علی علیه السلام، کوه ها را از هم متلاشی می کند.

ص: 131


1- ناصر نادری، بوی گل یاس، تهران، مدرسه، 1375.

فراق فاطمه، تنها علی را داغدار نکرد، بلکه چشم فضیلت ها در داغ آن محبوبه پیامبر، خون گریست و دیدگان ارزش ها، همواره گریان آن مظلومه تاریخ ماند.

امروز، اگر آسمان دل ما هم ابری است،

اگر هوای چشمان ما هم به یاد «رنج فاطمه» و «غربت علی»، بارانی است،

این، تداوم همان گریستن های حسن و حسین و زینب و کلثوم علیهم السلام است.

آنان، سر در آغوش و بر شانه پدر نهادند و گریه کردند،

امروز ما در فاطمیه ای به وسعت ایران، سر بر شانه «مظلومیت شیعه»  می گذاریم و آرام می گرییم.

به عشق زهرا علیهاالسلام، دلخوشیم و از شهادتش، دلخون!

هنوز هم پرسش های ما بی پاسخ مانده است.

مگر فاطمه، تنها یادگار حضرت رسالت نبود؟

مگر سینه اش، بوسه گاه محمد نبود؟

مگر پیامبر، هر روز هنگام عبور از برابر «خانه فاطمه» به اهل آن خانه سلام نمی داد؟

مگر «مودت ذی القربی» توصیه قرآن و اجر رسالت رسول نبود؟

مگر خدا، خشم و رضای فاطمه را خشم و رضای خویش قرار نداد؟

پس چرا آن همه گریه و اشک؟

پس چرا آن همه بی حرمتی به حریم فاطمه؟

ص: 132

و چرا آن همه جفا بر آل مصطفی؟

شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا؟

مرگ جان سوز چرا؟ دفن غریبانه چرا؟

راستی ... قبر فاطمه چرا مخفی است؟

و چرا در مدینه، انسانِ زائر می ماند که عقده دل کجا بگشاید و اشک دیده پای کدام نخل بریزد؟ و خیلی «چرا»های دیگر.

نام «فاطمه»، از تار دل ها نوای غم برمی آورد.

یاد «زهرا»، واژه های محزون و غربت زده را به «غم نامه» تبدیل می کند.

«ایام فاطمیه»، مجموعه ای از جگرهای سوزان، چشم های گریان، عزاداران سیه پوش و عاشقان درد آشناست،

فاطمیه، «فهرست غم» است، «سند مظلومیت» است، «ادعانامه شیعه» است.

 این روزها، ایام مرور اوراق کتاب رنج زهراست.

و هر ورق، شامل چندین «سوگ سروده» و «رنج نامه» است.

سرفصل های این کتاب، با واژه هایی همچون «پهلو»، «بازو»، «سینه»، «در سوخته»، «شعله آتش»، «میخ در»، «بستر بیماری» و «دفن شبانه» تدوین یافته است.

«رفتی، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند

با دل خسته و بشکسته، علی تنها ماند...».

خدا را شاکریم که نعمت «غم زهرا» را ارزانی مان کرده است.

هم نوایی روح هایمان با اندوه های علی و فاطمه، نشان سیر شدن جان از «کوثر ولایت» است.

ص: 133

این غم، نشانه «محبت» است.

و... «تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیده ها».

هرچند در ایام فاطمیه، داغ ما تازه می شود، ولی مرور بر این «فهرست غم»، ما را به فاطمه نزدیک تر می کند، جانمان، جرعه نوش «زمزم ولا» می شود، قلبمان شفافیت زهره زهرا را بهتر لمس می کندو گریه ها، شفیع ما می گردد تا در آسمان عترت، عزت یابیم. قطرات اشک، در سوگ «اهل بیت»، ما را هم «اهل» این «بیت» می کند و مهمان سفره تولاّ.(1)

2. اشعار

عطر گل یاس

اس بوی مهربانی می دهد

عطر دوران جوانی می دهد

یاس مثل عطر پاک نیت است

یاس استنشاق معصومیت است

یاس یک شب را گل ایوان ماست

یاس تنها یک سحر مهمان ماست

بعد روی صبح پرپر می شود

راهی شب های دیگر می شود

یاس ها را آیینه ها رو کرده اند

ص: 134


1- جواد محدثی، رواق روشنی، قم، انتشارات نصر، چ 1، 1376، صص 45 - 48.

یاس را پیغمبران بو کرده اند

یاس ها یادآور پروانه اند

یاس ها پیغمبران خانه اند

یاس خوش بوی محمد داغ دید

صد فدک، زخم از گل این باغ دید

باید از فقدان گل، خونجوش بود

در فراق یاس مشکی پوش بود

حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه های اشکش از الماس بود

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می چکانید اشک حیدر را به چاه

اشک می ریزد علی مانند رود

بر تن زهرا، گل یاس کبود

گریه آری، گریه چون ابر چمن

بر کبود یاس و سرخ نسترن

گریه کن حیدر که مقصد مشکل است

این جدایی از محمد مشکل است

این دل یاس است و روح یاسمین

این امانت را امین باش از زمین

نیمه شب، دردانه باید در مغاک

ریخت بر روی گل خورشید، خاک

ص: 135

مدفن این لاله غیر از چاه نیست

جز تو کس از قبر او آگاه نیست

احتراق لاله را دیدیم ما

گل دمیده خون بجوشیدیم ما

احمد عزیزی

برگرد سوی خانه

هر شب به یاد رویت، ای بانوی یگانه

آیم کنار قبرت از خانه مخفیانه

از آتش فراقت در سوز و در گدازم

ز اعماق سینه من، آتش کشد زبانه

آن شب که غسل دادم جسم تو را به زاری

بر پیکر تو دیدم، آثار تازیانه

رخساره تونیلی، دیدم ز ضرب سیلی

کز چشمه سار چشمم، شد خون دل روانه

بودی تو بهتر از جان، اما دریغ و افسوس

پنهان به خاک کردم جسم تو را شبانه!

در خانه، زینب تو مشغول خانه داری

گوید به آه و زاری: برگرد سوی خانه

تا می دهم حسن را از داغ تو تسلّی

مظلوم کربلایت گیرد تو را بهانه

خون جگر ز دیده، (ژولیده) کرد جاری

ص: 136

پیوسته شِکوِه دارد از گردش زمانه(1)

ولیده نیشابوری (ژولیده)

صدایش هنوز هست!

زهرا گذشت و خاطره هایش هنوز هست

در مسجد مدینه، صدایش هنوز هست

شهری که بود شاهد غم های فاطمه

پر از صدای گریه، فضایش هنوز هست

از گلشن امید به تاراج حادثات

گل رفته است و عطر وفایش هنوز هست

یاد مصیبتش نشد از سینه ها برون

آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست!

در هر دلی که داشت تجلی، به جای ماند

در هر سری که بود هوایش، هنوز هست

در آستانه در آن روضه بهشت

بانگ و نوای «وا ابتا»یش هنوز هست

راز و نیاز فاطمه را تا دهد گواه

محراب هست و موج دعایش هنوز هست

چون آرزوی خفته در آغوش سرد خاک

ص: 137


1- محمد علی مجاهدی، یاس کبود، قم، سرور، 1376، چ 1، ص 192.

محسن به جا نماند و عزایش هنوز هست!

گر سر زند به کلبه احزان او کسی

پی می برد که شور و نوایش هنوز هست

سودی نخواست از فدک، اما به یادگار

آن خطبه بلیغ و رسایش هنوز هست

تا انتقام مادر خود را کشد ز خصم

مهدی - که باد جان به فدایش - هنوز هست

گر نیستیم قابل دیدار او (شفق)!

ما را به سینه، عشق لقایش هنوز هست(1)

محمد جواد غفور زاده (شفق)

 *   *   *

گر نگاهی به ما کند زهرا

دردها را دوا کند زهرا

بر دل و جان ما صفا بخشد

گر نگاهی به ما کند زهرا

کم مخواه از عطای بسیارش

کانچه خواهی، عطا کند زهرا

نه عجب، گر به شأن او گویند:

خاک را کیمیا کند زهرا

ص: 138


1- همان، ص 212.

از کمال عبادت و طاعت

حکم بر ما سوا کند زهرا(1)

*   *   *

ای نام تو از نام خدا، یا زهرا

ذکر تو شفای دردها یا، زهرا

از بهر خدا به دوستان کن نظری

حاجات همه روا نما یا زهرا

هستیم به زندان بلا و دشمن

ما را ز بلا رها نما یا زهرا

ما جمله گرفتار و فقیر و بیمار

از حق بطلب چاره ما یا زهرا

تو شافعه محشر و ما غرق گناه

بخشای گناه جمله را یا زهرا(2)

*   *   *

آن شب که دفن کرد علی، بی صدا تو را

خون گریه کرد چشم خدا در عزا، تو را

در گوش چاه، گوهر نجوا نمی شکست

ای آشنای درد، علی داشت تا تو را

ای مادر پدر! غمش از دست برده بود

ص: 139


1- کرامات الفاطمیّه، به نقل از: جلوه های سعادت، ص 146.
2- همان.

همراه خود نداشت اگر مصطفی، تو را

ناموس دردهای علی بوده ای چو اشک

پیدا نخواست غیرت شیر خدا تو را

یک عمر در گلوی تو بغض استخوان شکست

در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را

خم کرد، ای یگانه سپیدار باغ وحی

این هیجده بهار پر از ماجرا، تو را

دفن شبانه تو که با خواهش تو بود

فریاد روشنی است ز چندین جفا تو را(1)

ولایت، گنج عشقی در دل ماست

هزاران دست بیعتگر کجا رفت

وفا با آل پیغمبر کجا رفت

اگر پیمان مردم با ولی بود

اگر پیوند با آل علی بود

نه فرمان نبی از یاد می رفت

نه رنج و زحمتش بر باد می رفت

نه بر روی زمین می ماند قرآن

نه قدرت تکیه می زد جای برهان

نه حق بی یاور و مظلوم می ماند

ص: 140


1- همان، ص 149.

نه امت از علی محروم می ماند

نه زهرا کشته می شد در جوانی

نه می شد خسته از این زندگانی

غدیر خم اگر سایه فکن بود

ولایت اهرمی دشمن شکن بود

صفوف ما جدا از هم نمی شد

شُکُوه و عزت ما کم نمی شد

نه صدها بار می مردیم هرروز

نه جام زهر می خوردیم هر روز

کنون ماییم و درد داغداری

کنون ماییم و اشک و سوگواری

ولایت، گنج عشقی در دل ماست

محبت هم سرشته با گِل ماست

کریمان با بدان هم بد نکردند

کسی را از در خود رد نکردند

اگر ناقابلیم و شرمساریم

به جز عشق شما چیزی نداریم

شما در ظاهر و باطن امیرید

عنایت کرده، دست ما بگیرید(1)

ص: 141


1- رواق روشنی، صص 10 - 14.

فصل هشتم: همراه با برنامه سازان

پیشنهادهای کلی

1. در معرفی فاطمه زهرا علیهاالسلام به گونه ای عمل نکنیم که مخاطب چنین دریابد که فاطمه علیهاالسلام، موجودی آسمانی است و ما نمی توانیم از او الگو بگیریم. بکوشیم جلوه های گوناگون شخصیت و منش فاطمه علیهاالسلام را به گونه ای قابل اقتدا معرفی کنیم.

2. بکوشیم دوربین را به زوایای مختلف زندگی مردم ببریم و با کاوش در رفتارهای جامعه، سیره فاطمه علیهاالسلام را به عنوان بهترین راه سعادت و کمال معرفی کنیم.

3. از طرح مباحث و مطالب کم عمق و غیرمستند درباره حضرت به شدت پرهیز کنیم.

4. احادیث و مطالبی را که درک و تحلیل آنها برای عامه مردم امکان پذیر نیست، در رسانه مطرح نسازیم.

5. در ایام شهادت فاطمه علیهاالسلام به همان میزان که به عزاداری و مرثیه خوانی توجه داریم، به شناساندن جنبه های وجودی حضرت و اهداف و مقاصد والای او نیز بپردازیم.

 پیشنهادهای برنامه ای

1. گفت وگو با بزرگان به ویژه رهبر معظم انقلاب با حضور جوانان

ص: 142

درباره زوایای پوشیده سیره فاطمه علیهاالسلام.

2. گفت وگو با دختران جوان درباره الگوبودن فاطمه علیهاالسلام و جاودانگی این الگو در تاریخ.

3. گفت وگو با جوانان درباره اینکه چگونه می توان فاطمه علیهاالسلام را بهتر و بیشتر شناخت و شناساند.

4. پخش تصویر جبهه های دفاع مقدس و استعانت آنان از نام مقدس حضرت فاطمه علیهاالسلام.

5. گزارش از زندگی خانواده های موفقی که زهرا و علی علیهماالسلام را الگوی خویش قرار داده اند.

6. تبیین شفاف و روشن جلوه های گوناگون شخصیت فاطمه علیهاالسلام برای جامعه.

7. تهیه گزارش با موضوع سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام و پخش سخن مربوط به حضرت فاطمه علیهاالسلام در پایان گزارش.

8. تهیه گزارش از عزاداری بانوان غیرایرانی مقیم ایران در سوگ حضرت زهرا علیهاالسلام.

9. گفت وگو با بانوان غیرایرانی درباره حضرت زهرا و جلوه های الگویی ایشان.

10. معرفی و ترجمه زیارت نامه حضرت زهرا علیهاالسلام و فرازهای زیبایی از آن در یک برنامه جذاب.

11. تهیه گزارش از موفقیت هایی که اولیا و افراد در سایه توجه و توسل به زهرای اطهر علیهاالسلام به دست آورده اند.

ص: 143

12. گفت وگو با مردم درباره معانی نام های حضرت زهرا علیهاالسلام.

13. گفت وگو با مردم درباره اینکه آیا می توان زهرا علیهاالسلام را در پاره ای مسائل الگو دانست و در پاره ای مسائل به خاطر شرایط زمان الگو ندانست و جمع بندی صحیح از این مسئله در پایان برنامه.

پرسش های مردمی

1. به نظر شما بزرگ ترین آرزو و امید زهرای اطهر علیهاالسلام به عنوان زنی جوان چه بود؟ بزرگ ترین آرزوی شما چیست؟

2. به نظر شما برای یک دختر و زن جوان کدام یک از ویژگی های اخلاقی حضرت زهرا علیهاالسلام جذاب تر است؟

3. شما تا چه حد کوشیده اید خود را به ویژگی های حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیک کنید؟ تا به حال کدام یک از آنها را بیشتر اجرا کرده اید؟

4. چه ویژگی هایی را در زنان امروز جامعه اسلامی با ویژگی های سرور زنان عالم منافی می دانید؟

5. می توانید کلامی از فرموده های زهرا علیهاالسلام را نقل کنید؟

6. می توانید کلامی از علی علیه السلام در مورد همسر یکتایش فاطمه زهرا علیهاالسلامبگویید؟

7. از چگونگی ازدواج حضرت زهرا علیهاالسلام با علی علیه السلام چه می دانید؟

8. چرا علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام در زندگی خانوادگی و مشترکشان خوشبخت بودند؟

9. از میان ویژگی های اخلاقی و روابط بین علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام در

ص: 144

زندگی مشترک، چه چیز توجه شما را به خود جلب می کند؟

10. به نظر شما آیا زنان ما نیز می توانند رفتاری همچون زهرا علیهاالسلام با شوهرانشان داشته باشند؟

11. مهریه حضرت زهرا علیهاالسلام چه بود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را به چه مصرفی رسانید؟ تا چه حد جامعه ما به این ارزش نزدیک و تا چه حد از آن دور است؟

 12. به نظر شما آیا زهرای اطهر علیهاالسلام از اینکه بیشتر کارهای خانه را - که در آن زمان کارهای سختی بود - خود انجام می داد، احساس ناراحتی نمی کرد و آن را نقصی در شخصیت خویش نمی دانست؟

13. علی علیه السلام تا چه حد در خانه، زهرای مرضیه علیهاالسلام را یاری می داد؟

14. اگر زنان جامعه ما بخواهند در حیا و حجاب از حضرت زهرا علیهاالسلام پیروی کنند، چگونه باید باشند؟

15. تاکنون کوشیده اید چه ویژگی هایی از زندگی حضرت فاطمه علیهاالسلام را در زندگی خود محقق کنید؟

16. حضرت زهرا علیهاالسلام جهیزیه ای ساده و در حد نیاز برگزید، در حالی که در آن زمان جهیزیه های سنگین نیز وجود داشت. به نظر شما در این باره تا چه حد باید به اسوه زنان عالم تأسی کرد و آثار آن چیست؟

17. زنان جامعه ما در حضور اجتماعی خود، چه درس هایی از حضرت فاطمه علیهاالسلام می گیرند؟

18. نمونه ای از زندگی مشترک سراغ دارید که جلوه هایی از زندگی علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام در آن نمایان باشد؟

ص: 145

پرسش های کارشناسی

1. همسران جوان تا چه حد می توانند از ساده زیستی علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام پیروی کنند؟

2. آیا علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام با انتخاب زندگی و ازدواجی ساده، جلوه های زیبای زندگی را بر خود منع کردند؟

 3. اگر زوج های جوان در ازدواج و زندگی مشترک، به سادگی حضرت زهرا علیهاالسلام و علی علیه السلاماقتدا کنند، آیا تشریفات انجام نشده به صورت عقده در دلشان می ماند و شأن اجتماعی آنها را کاهش می دهد؟

4. زهرای اطهر علیهاالسلام، عفیف ترین زن عالم است، به نظر شما «عفاف» چیست و چه نمودهایی دارد؟

5. چه ویژگی هایی در حضرت زهرا علیهاالسلام موجود بوده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: «فاطمه علیهاالسلام بهترین زنان عالم است»؟

6. چرا با گذشت قرن ها از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام نور ایشان در قلب ها پرتوافشان است و زنان مسلمان، وی را الگوی خویش می دانند؟

7. زهرای اطهر علیهاالسلام تا چه حد برای رسیدن به علایق مادی خویش - که برای زنان جوان مهم است - تلاش می کرد؟ تا چه حد خواسته های مادی زندگی را از همسرش علی علیه السلام درخواست می کرد؟

8. حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان زنی که دارای شخصیت خانوادگی و اجتماعی فوق العاده ای بود و سرور زنان شناخته می شد، با همسرش چگونه رفتار می کرد؟

ص: 146

9. چرا با وجود اینکه فاطمه علیهاالسلام برای ما الگوی تمام نمای یک زن کامل است، نتوانسته ایم ویژگی های روحی و اخلاقی ایشان را در میان زنان، در حد مطلوب شاهد باشیم؟

10. «زهرای اطهر علیهاالسلام الگوی زنان عالم است»؛ یعنی چه؟ پیروی از ایشان در چیست؟

11. حضرت پیامبر چگونه کارها را میان دو زوج جوان - زهرا علیهاالسلام و علی علیه السلام- تقسیم کردند؟ هدف ایشان از چنین تقسیمی چه بود؟

12. حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان بانویی که نه تنها در خانه، بلکه بیرون از خانه نیز حضور اجتماعی داشت، به کدام یک بیشتر می پرداخت؟

 13. آیا ازدواج حضرت زهرا علیهاالسلام در سنین پایین با امیرالمؤمنین علی علیه السلام، مانعی بر سر راه پیشرفت های معنوی و اجتماعی ایشان به شمار می رفت؟

14. ازدواج در اوان جوانی به پیروی از زهرای مرضیه علیهاالسلام چه آثار و برکاتی دارد؟

15. چرا حضرت زهرا علیهاالسلام بهترین و نزدیک ترین حالت زن به خداوند را اجتناب از نامحرم می داند؟

16. چرا زهرا علیهاالسلام در شب عروسی (که زینت و جمال در این موقعیت مهم ترین مسئله برای زن است)، لباس خویش را به مستمندی می بخشد و با لباس قبلی به خانه علی می رود؟ آیا این کار در جامعه امروز، عملی پسندیده است؟

17. چرا پیامبر با مقام والایشان بر دست زهرا علیهاالسلام بوسه می زد؟

ص: 147

18. بزرگ ترین و مهم ترین رسالت رهروان زهرا علیهاالسلام چیست؟

19. حضور زهرا علیهاالسلام در اجتماع چگونه و با چه ضوابطی بود؟

20. ما زنان که ادعای پیروی از زهرا علیهاالسلام را داریم، چگونه و از چه راه هایی می توانیم در گسترش فرهنگ عفاف مؤثر باشیم؟

21. نقش زهرا علیهاالسلام در تربیت فرزندان چگونه بود؟ نقش زنان در تربیت معنوی جوانان چیست؟

22. چرا زهرا علیهاالسلام از حضور بدون پوشش در مقابل مرد نابینا پرهیز کرد؟

23. زهرای اطهر علیهاالسلام در مسئله ازدواجش تا چه اندازه برای نظر پدرشان ارزش قائل بود؟

24. حضور اجتماعی حضرت فاطمه علیهاالسلام چگونه و در چه زمینه هایی بود؟

25. حضرت زهرا علیهاالسلام مسئولیت اجتماعی نداشت. آیا این مسئله از تأثیر معنوی و تربیتی ایشان بر جامعه کاسته بود و مانعی در امر هدایت و انجام وظیفه ایشان به شمار می رفت؟

 

ص: 148

فهرست داستان هایی از زندگانی زهرای مرضیه علیهاالسلام برای استفاده

برنامه سازان

ردیفنام داستاننام منبعنام نویسندهصفحه

1     گرسنگی زهرا علیهاالسلام و وام دادن به مقداد     زندگی و سیمای فاطمه زهرا علیهاالسلامعلامه سیدمحمدتقی مدرسی57

2     اسلام آوردن گروه بنی سلیم     زندگی و سیمای فاطمه زهرا علیهاالسلامعلامه سیدمحمدتقی مدرسی82-84

3     اذان بلال     سیری کوتاه در زندگی فاطمه علیهاالسلاممحمدتقی سجادی138

4     آخرین لحظات وداع     سیری کوتاه در زندگی فاطمه علیهاالسلاممحمدتقی سجادی138

5     بچه داری     فاطمه زهرا علیهاالسلام بانوی نمونه اسلامابراهیم امینی77

6     علم و دانش     فاطمه زهرا علیهاالسلام بانوی نمونه اسلامابراهیم امینی106

7     برطرف شدن آثار گرسنگی     فاطمه زهرا علیهاالسلام بانوی نمونه اسلامابراهیم امینی117

8     فاطمه در آستانه فراق پدر     فاطمه زهرا علیهاالسلام بانوی نمونه اسلامابراهیم امینی136-140

9     مقام فاطمه در بهشت     بیت الاحزانشیخ عباس قمی35

10     پاسخ به سؤال سلمان     بیت الاحزانشیخ عباس قمی47و48

11     جریان عروسی فاطمه علیهاالسلام    بیت الاحزانشیخ عباس قمی57و58

12     شب زفاف و بعد از آن     بیت الاحزانشیخ عباس قمی59-63

ص: 149

13     حسن و حسین در آغوش زهرا علیهاالسلام    بیت الاحزانشیخ عباس قمی252

14     گردن بند با برکت     کوثر قرآنمحسن کازرونی104-108

15     چگونگی کفن و دفن شبانه زهرا علیهاالسلام    بیت الاحزانشیخ عباس قمی247-257

16     اهمیت دادن به نیازهای طبیعی کودک     جلوه های رفتاری زهرا علیهاالسلامعذرا انصاری52

17     ارج نهادن به شخصیت کودک     جلوه های رفتاری زهرا علیهاالسلامعذرا انصاری50

 ردیفنام داستاننام منبعنام نویسندهصفحه

18     اشک ها، بدرقه راهش     جلوه های رفتاری زهرا علیهاالسلامعذرا انصاری26

19     آموزش دعا     جلوه های رفتاری زهرا علیهاالسلامعذرا انصاری94

20     عیادت سلمان از فاطمه علیهاالسلام    جلوه های رفتاری زهرا علیهاالسلامعذرا انصاری95-98

21     تقسیم کار با خدمت گزار     جلوه های رفتاری زهرا علیهاالسلامعذرا انصاری98-100

22     مصرف گوشت قربانی     نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی25

23     اثبات امامت علی علیه السلام    نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی38

24     عامل رستگاری     نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی48

25     گریه بر مظلومیت علی علیه السلام    نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی49

26     هم دردی با پدر     نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی60

ص: 150

27     حوریان بهشتی و شوق دیدار فاطمه علیهاالسلام    نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی92-95

28     از خود گذشتگی و ایثار فاطمه علیهاالسلام    نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی130-132

29     دفاع، تا رهایی و سلامت امام     نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی146-148

30     ارزش و اهمیت دعا     نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی150و151

31     عطر و زینت در نماز     نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمهمحمد دشتی169و170

32     جلوه های ایثار     زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلاممحمدقاسم نصیرپور123و124

33     پیراهن عروسی     بانوی بانوان، حضرت زهرا علیهاالسلاممؤسسه در راه حق38

 

ص: 151

معرفی کتاب های قابل استفاده برای برنامه سازان

ردیفنام کتابنام نویسندهناشر

1     فاطمه زهرا، ام ابیها     علامه امینی     مؤسسه انتشارات امیرکبیر

2     فاطمه در آینه کتاب     اسماعیل انصاری زنجانی     نشر الهادی قم

3     تحلیل حوادث ناگوارزندگانی حضرت فاطمه علیهاالسلام    محمد دشتی     مؤسسه نشر امام علی علیه السلام

4     بهشت ارغوان، قصه ناتمام صدیقه علیهاالسلام    کمال السید، مترجم: سیدابوالقاسم حسینی (ژرفا)     نشر پارسایان

5     رنج ها و فریادهای فاطمه علیهاالسلام    شیخ عباس قمی، ترجمه: محمدمحمدی اشتهاردی     نشرناصر

6     نهج الحیاة «فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام»     محمد دشتی     مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام

7     مقام علمی و کرامات حضرت زهرا علیهاالسلام    زهرا گواهی     مرکز نشر طلیعه(مشهد)

8     فاطمه، برترین بانوی اسلام     علی قائمی     انتشارات شناخت اسلام

9     کشتی پهلو گرفته     سیدمهدی شجاعی     انتشارات مدرسه

10     جلوه های رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام    عذرا انصاری     انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی

11     فاطمه زهرا، بانوی نمونه اسلام     ابراهیم امینی

12     کوثر قرآن     محسن کازرونی

13     زندگی و سیمای حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام    علامه سیدمحمدتقی مدرسی

ص: 152

14     سیری کوتاه درزندگی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام    محمد تقی سجادی     مؤسسه انتشارات نبوی

15     یاس کبود(شعر)     گردآوری: محمدعلی مجاهدی(پروانه)     انتشارات سرور

16     زهرا، پرتو پیامبری و بوی خوش محمدی     ام الحسنین بغدادی، ترجمه:محمودمهدوی دامغانی     سازمان چاپ مشهد

17     زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام    محمدقاسم نصیرپور     چاپ نمونه

 

ص: 153

کتاب نامه

* قرآن کریم.

* نهج البلاغه، مترجم: دشتی، محمد، قم، انتشارات سید جمال الدین اسدآبادی، چاپ اول، 1379.

1. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء الکتب العربیّه، 1961م.

2. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا.

3. ابن شهر آشوب، رشید الدین محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علاّمه، بی تا.

4. ابن هشام، عبدالملک، سیرة النبویّة، مصر، مطبعة المصطفی الحلبی، 1355ه . ق.

5. احمد بن حنبل، مسند، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1414ه . ق.

6. احمدی، حبیب اللّه، فاطمه؛ الگوی زندگی، قم، انتشارات مؤلف، چاپ اول، 1374.

7. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه فی معرفة الائمّة، قم، مکتبة بنی هاشم، 1381 ه . ق.

8. امین، سیدمحسن، سیره معصومان علیهم السلام (فاطمه، دخت پیامبر)، تهران، سروش، چاپ اول، 1373.

9. امینی، ابراهیم، فاطمه زهرا علیهاالسلام، بانوی نمونه اسلام، قم، دارالتبلیغ، چاپ سوم، بی تا.

10. امینی، عبد الحسین، فاطمة الزهراء اُمّ ابیها، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم، 1363.

11. اندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربّه، العقد الفرید، مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1961 م.

12. انصاری زنجانی، اسماعیل، فاطمه علیهاالسلام در آینه کتاب، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1380.

13. انصاری، عذرا، جلوه های رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، چاپ پنجم، 1374.

14. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، دارالکتب العلمیّه، 1393 ه . ق.

15. بغدادی، احمد بن علی (معروف به خطیب بغدادی) معجم الکبیر، قاهره، مکتبة ابن تیمه، بی تا.

16. بغدادی، اُمّ الحسین، زهرا علیهاالسلام، پرتو پیامبری و بوی خوش محمدی، مترجم: محمود مهدوی دامغانی، مشهد، سازمان چاپ مشهد، چاپ اول، 1372.

17. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، مصر، دارالمعرفة، بی تا.

18. تستری، شهید قاضی نور اللّه، احقاق الحق، تهران، 1391 ه . ق.

19. جعفری، مهدی، مسند فاطمه  علیهاالسلام (مجموعه سخنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به ضمیمه شرح حال آن حضرت)، تهران، مؤسسه تحقیقاتی - فرهنگی جلیل، چاپ دوم، 1373.

20. حسینی (ژرفا)، ابوالقاسم، بهشت ارغوان، قصه ناتمام صدیقه علیهاالسلام قم، پارسایان، چاپ اول، 1375.

21. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، قم، مکتبة المفید، بی تا.

ص: 154

22. دشتی، محمد، تحلیل حوادث ناگوار زندگانی حضرت فاطمه علیهاالسلام (تحلیل تاریخ سیاسی 75 روز پس از وفات پیامبر)، قم، مؤسسه نشر امام علی علیه السلام، بی تا.

23. ------------- ، نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمه، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین،چاپ ششم، 1373.

24. دینوری، عبد اللّه بن قتیبه، الامامة و السیاسة، مصر، مؤسسة الحلبی، بی تا.

25. سجادی، محمد تقی، سیری کوتاه در زندگی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، قم، مؤسسه انتشارات نبوی، چاپ پنجم، 1372.

 26. سیوطی، جلال الدین، الدُر المنثور، قم، مکتبة المرعشی، 1404 ه . ق.

27. شریعتمداری، عبدالرسول، نخبة البیان فی تفضیل سیدة النسوان، بی جا، بی نا، بی تا.

28. شهیدی، جعفر، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هجدهم، 1373.

29. شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، تهران، کتابچی، 1376.

30. ----------------- ، خصال، مکتبة الصدوق، تهران، 1348.

31. ----------------- ، علل الشرایع، مترجم: سید جواد ذهنی، قم، انتشارات مؤمنین، 1380.

32. ----------------- ، من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.

33. صادقی اردستانی، احمد، فاطمه علیهاالسلام، الگوی زن مسلمان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، چاپ دوم، 1374.

34. طبرانی، سلیمان بن احمد، مجعم الکبیر، قاهره، مکتبة ابن تیمه، بی تا.

35. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379 ه . ق.

36. طبری، محب الدین، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، مصر، مکتبة القدسی، 1356 ه . ق.

37. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الاُمم و الملوک (تاریخ طبری)، بیروت، مؤسسة الاعلمی، بی تا.

38. طبری، محمد بن جریر، تفسیر الطبری، مصر، مطبعة المصطفی، چاپ سوم، 1373.

39. ----------------- ، دلائل الامامة، نجف اشرف، مطبعة الحیدریه، 1369.

40. متقی هندی، علی، کنز العمّال، بیروت، مؤسسة الرسالة، بی تا.

41. مجاهدی (پروانه)، محمد علی، یاس کبود، قم، انتشارات سرور، جلد اول، 1376.

42. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، چاپ دوم، 1403 ه . ق.

43. ----------------- ، تاریخ چهارده معصوم، (جلاء العیون) قم، سرور، چاپ اول، 1373.

44. محدثی، جواد، رواق روشنی، قم، انتشارات نصر، چاپ اول، 1373.

45. محلاّتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

46. مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، ملحقات احقاق الحق، قم، خیام، چاپ اول، 1410 ه . ق.

47. مطهری، مرتضی، داستان راستان، دفتر انتشارات اسلامی.

48. مقیمی، محمد، فاطمه زهرا علیهاالسلام بنیان گذار مکتب اعتراض، تهران،انتشارات سعدی، بی تا.

ص: 155

49. مکارم شیرازی، ناصر، زندگانی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، مشهد، انجمن محبان الفاطمة، چاپ چهارم، 1371.

50. موگهی، عبدالرحیم، یاس عصمت، قم، فرهنگ و ارشاد اسلامی، بی تا.

51. میرخلف زاده، علی، کرامات الفاطمیة علیهاالسلام (معجزات فاطمه زهرا علیهاالسلام بعد از شهادت و سوگ نامه)، قم، انتشارات حضرت معصومه، چاپ اول، 1377.

52. نادری، ناصر، بوی گل یاس، تهران، انتشارات مدرسه، چاپ اول، 1375.

53. نصیرپور، محمد قاسم، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، جلد دوم، 1372.

54. نیشابوری، حاکم، مستدرک الصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.

55. یعقوبی، احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبی، نجف، مطبعة الحیدریه، چاپ چهارم، 1394 ه . ق.

 ص: 156

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109